رادیو بدون شایعه

بایگانی
  • ۰
  • ۰

افق- اخلاص

گروه فرهنگ و اندیشه رادیو ایران تقدیم میکند.

به افق آفتاب

به نام ِ خدایی که دوست داره بنده هاش جز به رضای ِ او و برای ِ او قدمی برندارن

با تسلیت فرا رسیدنه روز ِ بیست و یکم ماه ِ رمضان ، روز ِ ضربت خوردن ِ مولی الموحدین، حضرت امیرمومنین علی علیه السلام، در فرصتی کوتاه با شما هستیم

خدمت ِ همه شما عرض ِ سلام داریم و به قرار همیشه در فرصت ِ باقی مونده تا موعد ِ آسمونی ِ اذان ظهر با شما همراه هستیم

میدونم این روزا خیلیا به قصد ِ عرض ِ ارادت نذری میپزن و سعی میکنن ارادتی به مولا حضرت علی علیه السلام داشته باشن . نذر دادنی که  پیش ِ خدا خیلی اجر داره ، البته ..... به شرطِها و شروطِها.

به شرط ِ این که اگه نذری میدیم واسه چشم و هم چشمی و به رخ کشیدن نباشه.

واقعا اگه ما هر کاری رُ فقط واسه خدا انجام میدادیم چقدر همه چی بهتر میشد.

این که اگه یه کاسه آش درِ خونه همسایه میدیم  اولش واسه رضای خدا باشه  نه واسه این که فردا یه جور ِ دیگه برامون جبران کنن.

این که اگه به یه دوستی پولی قرض میدیم واسه خودِ خدا باشه  نه واسه این که بقیه ببینن و بهمون بگن که چه آدم دست و دلبازی هستیم.

این که اگه یه جایی ماشین ِ کسی رُ هل میدیم واسه این باشه که خدا کمک کردنُ دوست داره نه واسه این که بعدش سوارمون کنه و تا در ِ خونه ما رُ برسونه.

بله ... کاش اگه ماها قدمی واسه هم برمیداریم فقط خدا رُ ببینیم و بس

اینجوری دیگه از هیچ کس هیچ توقعی نداریم و اگه کسی جواب ِ خوبیمونو نداد

به هم نمیریزیم و آشفته نمیشیم

شما چی فکر میکنین؟؟؟

به نظر ِ شما چه جوری میشه که ماها کارامون خالص ِ خالص برای ِ خدا باشه و بس؟؟؟؟؟

شماره تماس:

شماره پیامک:

بزرگی از دوستداران ِ حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله  گفت ، من روزی معنای اخلاص را  از حضرت پرسیدم. ایشان فرمودند: من از جبرئیل و او از خدا سؤال کرد. خدای سبحان نیز فرمود: اخلاص سِری است از اَسرار من که در دل محبوب خود قرار می دهم.

این یعنی اخلاص ، محوری اساسی در نیت است که حکمتی ملکوتی دارد و کسی جز محبوب خدا به آن نمی رسد.

میدونین اشکال ِ کار از کجاست

اشکال از اینه که ما اصل ُ گم میکنیم

و یادمون میره که توی ِ این دنیا چی کاره ایم و چی کار باید بکنیم و قراره که با این کارا به کجا برسیم

از اولش هم قرار این بود که اگه قدمی واسه کسی برمیداریم .... خدا جلوی ِ چشممون باشه

چون اجر ِ کارمون خیلی بیشتر از اون ِ که بنده خدا بتونه جوابش ُ بده

از اولش هم قرارمون این بود که اگه میخوایم گناهی نکنیم واسه این باشه که خدا دوستش نداره

حساب و کتاب این جوری بوده اما بعضیامون انقدر درگیرِ خودمونو زندگیهامون شدیم که جای ِ یه چیزایی واسمون عوض شده

حالا دیگه اگه قرار باشه به کسی کمک کنیم نگاه میکنیم ببینیم که دور و برمون چقدر شلوغ و چند نفر دارن نگامونئ میکنن

حالا دیگه اگه قرار باشه به کسی کمک کنیم نگاه میکنیم ببینیم که واسمون صرف داره یا نه

حالا دیگه اگه قرار باشه به کسی کمک کنیم نگاه میکنیم ببینیم که کجا میتونیم جبرانش ُ ازش بخوایم و این که دقیقا کجاها میتونیم منتش رُ سرش بذاریم

واقعا این همون بخشش و کمک به دیگرانی ِ که خدا از ما میخواد؟؟؟

بالاترین مرتبه اخلاص، اینه که هرگاه شخص عملی رُ انجام می ده ، به کمترین اجر در دو عالم چشم نداشته باشه و نظر او فقط رضای حق تعالی باشه و به جز او، مقصود و مطلوبی نداشته باشه. این مرتبه از اخلاص، اخلاص صدیقین ِ و به این مرحله نمی رسن ، مگه کسایی که در دریای عظمت الهی غرق شدن و واله و حیران محبت او هستن.

گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است

اسیر قید تو از هر دو عالم آزاد است

یادش بخیر

یادش بخیر اون وقتایی که یواشکی توی ِ جیب ِ کسی که میدونستیم گرفتاره پول میذاشتیم

یادش بخیر اون وقتایی که کلی قایم موشک بازی میکردیم که بقیه نفهمن کمک کردنه به اون رفیقِ نیازمند کار ِ ما بوده

یادش بخیر اون وقتایی که وقتی قرار بود گره از کار ِ کسی باز بشه نگرانی ِ ما از رو شدنه اسم ِ طرف از خودش بیشتر بود

یادش بخیر اون وقتایی که میبخشیدیم و میدونستیم که خدایی هست

از امام صادق علیه السلام روایت است:

انسان بنده خالص نمی شود، مگر اینکه تعریف و تمجید و تکذیب او از طرف مردم در نظرش یکسان باشد. چون می داند که تعریف و تکذیب آنها واقعیت را تغییر نمی دهد. پس خوشحال نباش به تعریف کسی، چرا که تمجید، مقام انسان را در نزد خدا زیاد نمی کند و بی نیازش نمی سازد از آنچه برایش مقدر گردیده است

اینجا محل ِ گذر ِ و اون دنیا موندنی ِ

باور کنیم که اون طرف خیلی بیشتر از این دنیا به کارای ِ خوبمون محتاجیم

اینو گفتم که اجر ِ کارای ِ خوبمونو با منت و خودخواهی خراب نکنیم.

پست ترین مرتبه اخلاص، اینه که در عمل خود قصد ثواب و خلاصی از عقاب داشته باشی . از شخصی حکایت می کنند که گفت: سی سال نماز خود را که در مسجد در صف اول خوانده بودم، قضا کردم. به جهت اینکه یک روز به خاطر عذری به مسجد دیر آمدم و در صف اول جا نبود، در صف دوم ایستادم. در نفس خود خجالتی یافتم از اینکه مردم مرا در صف دوم ملاحظه کردند. دانستم که در این سی سال، دیدن مردم مرا در صف اول باعث اطمینان خاطر من بود و من به آن شاد بودم و به آن آگاه نبودم.

چه بسا در روز قیامت، اگر پرده ها کنار بره و اعمال آدمی با دقت خداوندی محاسبه بشه ، برای ِ آدم معلوم بشه که خیلی از کارهای او از روی ریا بوده ، حال آن که اون فکر میکرده که برای خدا کار می کرده . چنان که خداوند در قرآن می فرماید: ظاهر شود از برای ایشان بدی های آنچه کرده اند.

یه استادی داشتم که میگفت : آخه چه جوری یکی حاضر میشه که مزد ِ کار ِ خوبش ُ از مردم بگیره

اولا که هیشکی نمیتونه مزد ِ آدم ُ تمام و کمال بده

بعدشم خداییش ضرری از این بزرگتر هم هست که آدم به خدا بگه من پاداش ِ بی نهایت ِ تو رُ نمیخوام و دلم به همین خرده ریزای ِ دنیا خوش ِ

در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نقل است:

هیچ بنده ای نیست که چهل روز عملی را به اخلاص از برای خدا به جا آورد، مگر اینکه چشمه های حکمت از دل او بر زبانش جاری می گردد.

و همو می فرماید: «عمل را برای خدا خالص کن تا اندک آن، تو را کفایت کند».

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی

صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

کاش توی ِ این لحظه ها  دلامون انقدر به خدا نزدیک بشه که دیگه جز به عشق ِ خدا برای ِ هیچ چیز ِ دیگه ای قدمی برنداریم.

در این باره، در حکایتی می خوانیم: درختی بود که جمعی آن را می پرستیدند و عابدی در بنی اسرائیل بر آن مطلع شده بود. غیرت ایمان، او را بر این داشت که تیشه بردارد و روانه شود تا آن درخت را قطع کند. در راه، شیطان به صورت مردی ظاهر شد، گفت: «به کجا می روی؟» گفت: «درختی است که جمعی از کافران به جای پروردگار، آن را می پرستند، می روم آن را قطع کنم.» گفت: «تو را چه به این کار.» و گفت وگو میان ایشان به طول انجامید تا امر به آن منجر شد که دست در گریبان شدند و عابد، شیطان را بر زمین افکند. چون شیطان خود را عاجز دید، گفت: «معلوم است که تو این عمل را به جهت ثواب می کنی و من از برای تو عملی قرار می دهم که ثواب آن بیشتر باشد. هر روز فلان مبلغ به زیر سجاده تو می گذارم، آن را بردار و به فقیران عطا کن. عابد فریب شیطان را خورد، از عزم قطع درخت درگذشت و به خانه برگشت.

هر روز سجاده خود را برمی چید، همان مبلغ در آنجا بود، برمی داشت و تصدق می کرد. چون چند روز بر این منوال گذشت، شیطان قطع وظیفه کرد و عابد در زیر سجاده خود زر نیافت. تیشه برداشت و رو به قطع درخت نهاد. شیطان سر راه بر او گرفت، باز بر سر مجادله آمدند. در این مرتبه شیطان بر عابد غالب شد و او را بر زمین افکند. عابد حیران ماند، از شیطان پرسید: «چگونه این دفعه بر من غالب شدی؟» گفت: «به سبب اینکه در ابتدا نیت تو خالص بود و به جهت رضای خدا قصد قطع درخت کرده بودی و این دفعه به جهت آلودگی طمع، به قطع آن می روی و نیت تو خالص نیست؛ به این جهت من بر تو غالب گشتم.

اخلاص در سیره حضرت امام خمینی رحمه الله

نمونه ای از اخلاص امام این بود که هرگز دوست نداشت در معابرعمومی طوری ظاهر شود که عده ای دور و بر ایشان را بگیرند. تاآنجا که ممکن بود، سئوالات طلبه هارا در خانه خود جواب می داد و پس از آنکه از کلاس درس خارج می شد، مسیر خلوتی را که معمولا کوچه های منتهی به منزل بود، انتخاب می کرد و به منزل می آمد. بارها دیده می شد که بعد از درس، عده ای از آقایان که دوست داشتند همراه امام حرکت کنند، به دنبال ایشان راه می افتادند. اما وقتی حضرت امام متوجه می شد، می ایستاد و می گفت: «آقایان بفرمایند و بروند».

مرحوم حضرت محدث قمی رحمه ا... علیه حدیث اخلاص بود و آیه زهد. ایشان  در مسیری که می رفت، اگر کوچک ترین شبهه ای در دلش رخنه می کرد که قدمش برای خدا نیست و یا وسوسه ای قلبش را می لرزاند، بدون هیچ تأملی از مسیر بازمی گشت. حتی اگر جمعیت بسیار نمازگزار، در قلبش او را متوجه خود می ساخت، ازامامت جماعت خودداری می کرد. یکی از دانشمندان معاصر حکایت می کند:

من از همان اوقات که به تحصیل مقدمات اشتغال داشته ام، نام محدث قمی را در محضر مبارک پدر بزرگوارم زیاد و توأم با تجلیل می شنیدم. وقتی برای تحصیل به مشهد مشرف شدم، زیارت ایشان را بسیار مغتنم می شمردم. چند سالی که با این دانشمند باایمان معاشرت داشتم و از نزدیک به مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزکاری ایشان آشنا شدم، روز به روز بر ارادتم می افزود. در یکی از ماه های رمضان با چند تن از دوستان از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد با اقامه جماعت بر علاقه مندان منت نهند که با اصرار و پا فشاری، این خواهش پذیرفته شد و چند روز نماز ظهر و عصر در یکی از شبستان های آنجا اقامه شد و بر جمعیت این جماعت روز به روز افزوده می شد. هنوز به ده روز نرسیده بود که اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیت فراوانی گرد آمدند. یک روز پس از اتمام نماز ظهر، به من که نزدیک ایشان بودم، گفت: من امروز نماز عصر را نمی خوانم، رفت و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامد. در موقع ملاقات و سؤال از علت ترک نماز جماعت، گفت: حقیقت این است در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتدا کنندگان که پشت سر من می گویند: «یا الله، یا الله، ان الله مع الصابرین»، از محلی بسیار دور به گوش می رسد. این، مرا به زیادتی جمعیت متوجه کرد و در من شادی و فرحی تولید کرد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه است؛ بنابراین من برای امامت اهلیت ندارم.

 (مناجات)

الهـی

چراغ دل مریدانی و انس جان غریبانی، کریما آسایش سینه محبانی و نهایت همت قاصدانی

الهـی

جرم من زیر حلم تو پنهان است و تو پرده عفو خود بر من گستران

الهـی

این چیست که با دوستان خود را کردی که هر که ایشان را جست ترا یافت و تا ترا ندید ایشان را نشناخت

الهـی

عاجز و سرگردانم ، نه آنچه دانم دارم و نه آنچه دارم دانم

الهـی

بر تارک ما خاک خجالت نثار مکن و ما را به بلای خود گرفتار مکن

 

 

 


  • ۹۶/۰۳/۲۰
  • رادیو بدون شایعه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی