افق
گروه فرهنگ و اندیشه رادیو ایران تقدیم میکند
**************************************************
به افق آفتاب
*************************************************
به نام ِ خدایی که همیشه هست و بودنش تنها دلیل ِ آرامش ِ
*************************************************
در آستانه اوقات ِ ملکوتی ِ اذان ظهر ، شما رُ میهمان میکنیم به دقایقی که بهترین لحظات در تمام ِ زمانهاست، لحظات ِ گفتگوی ِ با خدایی که بزرگتر و مهربانتر از او کسی نیست
***************************************************
سلام به همگی ، انشاء ا... اوقاتتون با سلامتی و توام ِ با دلخوشی در حال ِ گذر باشه. لطفا شریک ِ خوب ِ این لحظات ِ ما باشید.
*****************************************************
در ادامه قصه انصاف ، امروز روی ِ صحبتمون بیشتر با اونایی ِ که دستی در کسب و کار دارن، با عزیزانی که هر روز به نام ِ خدا و با توکل ِ به او ، برای ِ کسب ِ رزق ِ حلال به مصاف ِ کار و تلاش میرن.
******************************************************
توجه ِ به انصاف در کسب و کار ، واقعیت ِ خیلی خیلی مهمی ِ چون ارتباط ِ نزدیکی با حلال بودن همه رزق و روزی ای پیدا میکنه که قراره ما سر ِ سفره خانواده و اهل و عیالمون بذاریم. همون لقمه ای که میدونیم تاثیرش در سرنوشت ِ تک تک ِ ماها غیر قابل ِ انکاره. همون لقمه ای که میتونه مسببِ سعادت و خدایی نکرده گرفتاریهای ِ دنیا و آخرت ِ ما بشه.
*****************************************************
انصاف ِ در کسب و کار خیلی مهمه چون همه ماها بسته به نوع ِ کارمون ، ارباب رجوعی داریم که بهمون اعتماد میکنه و ازمون میخواد که در رفع ِ مشکل و نیازش کمکش کنیم، کمک کردنی که فارغ از محبت و لطف، وظیفه همه ماست. وظیفه ای که قبول کردیم به نحو احسن انجامش بدیم.
**************************************************
انصاف در کسب و کار ، محدود و خصوص به شغل ِ خاصی نیست و هر کدوم از ما بسته به کارمون ، خوب میدونیم که خوش انصافی و بی انصافیهایی که ممکنه خدایی نکرده در شغلمون انجامش بدیم چیه.
***********************************************
بی انصافیهارُ نمیگم ، اما
دوست دارم از انصاف ِ اون جراحی حرف بزنم که بجای ِ دستمزد ِ بالایی که حقش ِ ، رقم ِ ناچیزی از بیماری که بضاعتی نداره میگیره و چه بسا حتی این کار رُ رایگان انجام بده.
*************************************************
من نمیخوام از بی انصافیها حرفی بزنم ولی دوست دارم از انصاف ِ اون نونوایی حرف بزنم که تا جایی که میتونه قیمت ِ نونش ُ بالا نمیبره تا آدمای ِ بیشتری بتونن سر ِ سفره شون ، نون ببرن.
***********************************************
من دوست ندارم از بی انصافیها بگم ، اما از انصاف ِ اون راننده وانتی میگم که پشت ِ وانتش نوشته اسباب کشی برای ِ افراد ِ بی بضاعت ، رایگان انجام میشود.
******************************************
قصه انصاف ، قصه طولانیه،
شما بگین که به نظرتون چطور میتونیم هر کدوممون، توی ِ کسب و کارهامون، منصف باشیم؟
شماره تماس:
شماره پیامک:
**************************************
پای ِ صحبتهای ِ بزرگان که میشینیم به خوبی متوجه میشیم که یکی از مباحث مهم و اصولی در اقتصاد ، بخصوص فعالیتهایی که مَمَرِ درآمد ِ ما برای ِ خانواده هستن ، مسأله اخلاقِ ، از نظر اسلام فعالیتهای اقتصادی باید توأم با اخلاق و معنویت باشن و در مساله اخلاق رعایت ِ انصاف از مهم ترین هاست. انصافی که برکت ِ رزق و روزی ِ ماست.
دین ِ اسلام برای کسب و کار، تجارت و فعالیت اقتصادی، آداب و شرایطی رُ در نظر گرفته که از جمله اونها میشه به صداقت و راستی، یادگیری احکام شرعی اقتصادی، انصاف در معامله و ظلم نکردن و پرهیز از سوگند خوردنه در معامله ها اشاره کرد.
با ما بمونید تا بیشتر با هم صحبت کنیم.
*******************************************
ازمهم ترین اصول اخلاقی اقتصادی اینه که ، وقتی کسی میخواد مشغول ِ فعالیتهای ِ اقتصادی بشه ، قبل از اون باید احکام شرعی اقتصادی ای رُ که نیاز داره ، یاد بگیره، این موضوع همیشه در دین مقدس اسلام مورد تاکید بوده . در آیات و روایات و سیره معصومین(علیهم السلام) آموزش و یادگیری احکام شرعی اقتصادی قبل از ورود به عرصه کسب و کار، بسیار مورد سفارش قرار گرفته تا جایی که گفته شده اول یادگیری احکام سپس پرداختن به تجارت.
یکی از یاران حضرت علی علیه السلام میگوید که من از ایشان شنیدم که فرمود: ای اهل تجارت اول با احکام شرعی تجارت آشنا شوید بعد وارد معامله گردید سه بار این جمله را تکرار کرد سپس حضرت ادامه داد فرمود: به خدا سوگند در بین مردم ربا پنهانتر از حرکت مورچگان در سنگ سخت است، یعنی چه بسیار معاملات ربوی صورت میگیرد در حالیکه افراد اصلاً متوجه آن نیستند.
فقها میگویند وقتی کسی احکام تجارت را یاد نگیرد و معامله کند در آن مال نمیتواند تصرف کند چون در حقیقت معامله بهصورت باطل صورت گرفته است و اموال بهدست آمده نیز حرام خواهد بود.
********************************************
(داستان کوتاه)
وسواس مقدس!
مشهدی محرم سر کوچه قدیمی ما نزدیک میدان فردوسی بقالی داشت. من هیچ وقت نفهمیدم او کی مغازهاش را باز میکرد، هر ساعتی که میرفتیم تا از نانوایی کنار مغازهاش بربری بخریم او هم بود و به مشتریهایش جنس میفروخت. من تمام دوران کودکی از خودم میپرسیدم چرا مشهدی محرم وقتی میخواهد پنیر بفروشد زیر سنگ ترازو هم از همان روزنامهای میگذارد که پنیر را در آن میپیچید؟! پنیر تبریز را در روزنامه میپیچید و به دستم میداد و من هم با دستان کوچکم به خانه میرفتم؛ همان پنیر کوچک که هم صبحانه ما بود، هم لقمهای برای زنگ تفریح مدرسه. مشهدی محرم زیر سنگ ترازویش همان پاکتی را میگذاشت که در آن لوبیا را میکشید! آن وقتها فکر میکردم میترسد ترازویش خراب شود! حالا میفهمم که او از آخرتش میترسیده و با وسواس بسیار مراقب بوده که مدیون خلقالله نشود. خدا رحمتش کند.
*********************************************
از اصول اخلاقِ مهم ِ اقتصادی رعایت عدل و انصاف و دوری از ظلم و ستمِ، هر چند که رعایت عدل و انصاف و دوری از ظلم وستم در همه موارد مساله ای لازم و ضروریِ و خدای متعال در قرآن بهصورت کلی به اون امر کرده، اما این موضوع در معامله از اهمیت فوق العادهای برخورداره ، در حدیثی امام علی(علیه السلام)فرمودند: عدل آن است انصاف را رعایت کنی و حق مردم را به آنها برسانی و احسان آن است که بران تفضل کنی سخت نگیری.
*********************************************
دیروز پای ِ صحبت یکی از کسبه های ِ قدیم بودم و چقدر حرفاش برام شیرین بود. چشمم را به چشمانش دوختم و پیرمرد ادامه داد حرفهایش را: « که اون قدیما اگر مشتری جنسی را میخرید و پس میآورد بدون ناراحتی و با روی خوش خواستهاش را قبول میکردیم. حالا خیلی از مغازهها با انواع روشها به مشتریهای خود اخطار میکنند که جنس فروخته شده پس گرفته نمیشود! این خلاف انصاف است. آن وقتها چون ما جنس را پس میگرفتیم دلیلی هم وجود نداشت که مثلاً ویترین چشمگیر داشته باشیم یا نور آنچنانی؛ باید مراقب کیفیت میبودیم تا مشتری داشته باشیم اما حالا ویترینهای آنچنانی و نورهای زیادی که به اجناس تابیده میشود به نوعی کسب را دچار مشکل میکند چراکه اجناس را قشنگتر و بهتر از آنچه هست نشان میدهد، بعد هم که جنس فروخته میشود پس گرفته نمیشود! ممکن است کسی جنسی را بخرد و بعد متوجه شود که به دردش نمیخورد یا جنس تناسبی با قیمتش ندارد اما امکان پس دادن وجود ندارد! ما تا همین ۲۰، ۳۰ سال قبل با یک تکه کاغذ آن هم برای نگه داشتن حساب و کتاب، کلی پول و جنس جابهجا میکردیم اما حالا حتی با انواع چک و سفته هم نمیشود اعتماد کسی را به دست آورد. ما کاسبهای محل هر روز ظهر در مسجد دور هم جمع بودیم و پیشنماز هم که میدانست پای منبرش کاسبها نشستهاند همیشه مسئلههایی که میگفت مربوط به کسب حلال بود؛ یعنی تقریباً هر روز ظهر ما تلنگری میخوردیم که درست کاسبی کنیم و به دنبال روزی حلال باشیم و تشویق میشدیم به کار خیر رسومی داشتیم مثل قرضالحسنه و کمک به آنهایی که مشکل داشتند. اگر کسی در کاسبی موفقتر از بقیه بود معمولاً سفرهاش پهنتر و خیرش برای بقیه بیشتر بود. زندگیاش زیاد با بقیه فرقی نداشت اما الان هنوز ثروتی به وجود نیامده، صرف خرج کردن و تجمل میشود! آن وقتها ما اگر شیطان گولمان میزد و سهوی یا عمدی، اجحافی در حق مشتری میکردیم یا جنسی را گرانتر میفروختیم خودمان را مغبون و بازنده میدانستیم و سعی به جبران خطایمان داشتیم اما حالا گران فروختن دلیل برنده شدن و موفق بودن است!»
*******************************************************
انصاف در معامله از خلق و خوی پیامبران الهی و برترین ارزشها ست، حضرت پیامبر اکرم(صلی ا.. علیه و آله و سلم)فرمودند: آن کسی که در زندگی انصاف را رعایت کند شبیهترین افراد از نظر اخلاق با من است، پس با مردم منصفانه رفتار کن تا برکت و آبادانی به شما روی آورد و از ظلم و ستم پرهیز کنید تا از خشم الهی در امان باشید.
**********************************************
(خاطره)
به یاد یکی از کاسبهای قدیمی افتادم. پیرمردی بود که وقتی آفتاب بود روی چهار پایه چوبی جلوی مغازه مینشست. تسبیحش را میچرخاند و ذکر میگفت. معمولاً جلوی آفتاب چشمانش را بسته نگه میداشت و ریش و موی سفید و مرتبش حالتی روحانی به او میداد. به سراغش رفتم و خواستم کمی از گذشته بگوید. او هم گفت که در کنار پدر کاسبی را آموخته: «آن وقتها پدرم از دهات و روستاهای اطراف شهر مشتری داشت. بندههای خدا میآمدند و کلی قند و چای و دیگر مایحتاجشان را بار میکردند و بدون پرداخت پول میرفتند و بعد از اینکه محصولشان را میفروختند، میآمدند و حسابشان را میدادند اما پدر تا زنده بود هیچ وقت نگران سرمایهاش نمیشد. خدا رحمتش کند. بعد از او هم کسبش رسید به من، من هم در بازار مشغول به کاسبی شدم. طبق عادتی که پدر در من ایجاد کرده بود معمولاً با وضو به محل کار میآمدم آب و جارو میکردم و مینشستم تا مشتری بیاید. مثل حالا نبود که مشتری ساعت ۱۰ صبح هم دو دل باشد که مغازهها باز هستند یا نه! دشت اول را با بسمالله میگرفتیم و سعی میکردیم مشتری را راضی نگه داریم. عادت داشتیم که حواسمان به همسایه باشد اگر ما دشت کرده بودیم و همسایه هنوز دشت نکرده بود مشتری را به مغازه همسایه راهنمایی میکردیم اما حالا اگر بیشتر از سلام و احوالپرسی از حال همسایه باخبر باشی احتمالاً باعث ناراحتیاش میشود چه برسد به اینکه بدانی دشت کرده یا نه!»
*************************************************
انصاف در معامله ، شکلهای ِ مختلفی داره که از جمله اونها میشه به پرهیز از گرون فروشی و به حداقل سود بسنده کردن اشاره کرد.
در تاریخ آمده است "یونسِ بن عُبَید" لباس فروشی داشت یکی از لباسهای او دو نرخ داشت خودش به نماز رفت برادرزادهاش را در مغازه گذاشت، مرد بادیهنشینی آمد یک لباس را درخواست کرد و آن لباس چشمش را گرفت فروشنده آن لباسی را که قیمت ارزان داشت مثلاً دویست درهم بود به قیمت لباس گران به مبلغ چهارصد درهم فروخت، اعرابی پسندید و خرید و با خود برد در میان راه یونس بن عبید او را دید و لباس را شناخت، گفت: چند خریدی؟ گفت چهار صد درهم، گفت: بیشتر از دویست درهم نمیارزد، برگرد تا بقیه پولت را پس بگیری، او گفت: نه خوب خریدم در محل ما این لباس پانصد درهم میارزد و من راضیام، یونس گفت: برگرد، انصاف در معامله و خیر خواهی در راه دین بهتر از تمام موجودی دنیا است، او را برگرداند و دویست درهم به او پس داد و به برادرزادهاش گفت: آیا از خدا نترسیدی که به برادر مسلمانت ظلم کردی و رعایت عدل و انصاف در معامله را نکردی؟
*********************************************
در اسلام سفارش شده که کاسب باید منصف باشه و سود خودش رُ پایین بگیره. چون انصاف کاسب، سود پایدار او رُ به دنبال داره و مشتریها رُ در بلندمدت جذب او می کنه. کاسب نباید از شرایط خاص بازار یا مشتری مثل ایام شلوغ یا ناآگاهی مشتری سوء استفاده کنه.
*******************************************
(مناجات)
الهی! پایی ده که با آن کوی مهر تو پوییم و زبانی ده که با آن شکر آلای تو گوییم.
الهی! ای کریمی که بخشنده عطایی و ای حکیمی که پوشنده خطایی و ای احدی که در ذات و صفات بی همتایی و ای خالقی که راهنمایی و ای قادری که خدایی را سزایی، به ذات لایزال خود و به صفات با کمال خود و به عزت جلال خود و به عظمت جمال خود که جان ما را صافی خود ده، دل ما را هوای خود ده، چشم ما را ضیاء خود ده و ما را آن ده که آن به.
- ۹۵/۰۶/۰۱