رادیو بدون شایعه

بایگانی
  • ۰
  • ۰

راه شب

 

به نام ِ خدا

و سلام

******************************************************

اگه دوست دارین دلاتون گرم بشه و حال و احوال ِ خودتون و زندگیهاتون خوب

توی ِ این چند دیقه پیچ ِ رادیوتونو نچرخونین و همین جا

با ما  باشین

*********************************************************

یه سلام ِ دِبش ِ بی نمک که اگه دیگه خیلی اصرار کنین  واسه گل ِ روی ِ شما ، فوقش ، قد ِ  یه سر ِ سوزن  بشه بهش نمک زد

**********

آقا نمک چیه ...

دیگه گذشت اون دوره زمونا ...

این روزا کلاس ِ کار با بی نمک هاست

**********

باور نمیکنین؟؟؟؟

همین حالا به دور و بریاتون بگین که از همین امروز تصمیم گرفتین دور ِ نمک خط بکشین

اون وقت با چشم ِ خودتون میبینین که چه جوری نگاتون میکنن،

یه جوری که احساس میکنین تومنی چند قرون رفتین بالا

**********

واقعا که این دنیا روز به روز که نه .. ساعت به ساعت داره عوض میشه

**********

دنیایی که توش دیگه خوردنه یه خیار ِ قلمی با نمک ... کیفی نداره

خوردنه گوجه و پنیر ِ شور ... حالی نداره

پفک و چیپس ُ که دیگه هیچی .. حرفش ُ نزن

هِی ... خداییش میشه

من یکی که نمیدونم میتونم طاقت بیارم و از این امتحان ِ سخت روسفید بیرون بیام یا نه

*********

آقا یکی به ما میگفت .. نمک بخور ... ولی سکته قلبی رو شاخش ِ

میگفت .. نمک بخور .. ولی کلیه هات دیالیزی میشه

میگفت : بخور .. ولی فشارخون ، رفیق ِ همه عمرت میشه

ما رُ میگی .... دچار ِ سردرگمی شدیم

آقا موندیم که بالاخره نمک ... بله یا نخیر

و

به قول ِ بعضیایی که خیلی معروفن ،  بودن یا نبودن .. مساله نمک است

*********

آخه مگه میشه ... مگه زندگی ِ بی نمک هم مزه د اره

به خدا اگه داشته باشه

*******

آقا شمام یه چیزی بگین ....

مگه میشه با آدمای ِ بی نمک زندگی کرد ؟؟؟؟

مگه زندگی بدون ِ نمک هم شدنی ِ ؟؟؟؟

به نظر ِ شما چه جوری میشه بدون ِ نمک ... شیرین زندگی کرد ؟؟؟؟

من که میگم نشدنی ِ

فکر کن ... دیزی بدون ِ نمک

کباب  بدون ِ نمک

قرمه و قیمه که دیگه هیچی

خیارشور ... شوری ِ پاییز ... نون ِ خشخاشی ِ .... تُن ِ ماهی

آقا من انصراف میدم ... نیستم ... شما رُ نمیدونم ...

 

اگه راهی به نظرتون میرسه.. بگین

بگین و خَلقی رُ از دو راهی و سردرگمی نجات بدین

بگین چه جوری میشه بدون ِ نمک و شوری ... شیرین زندگی کرد؟؟؟؟

شماره تماس:

شماره پیامک:

******************************************************

(داستان)

ایشالا که همیشه خبر ِ خوب بشنوین وزندگیهاتون پر از اتفاقاتِ خوش و شیرین باشه .......

جاتون خالی دیروز رفته بودیم خاستگاری واسه  بچه ، پسرعموم  ....

راستش من و پسرعموم عین ِ داداشیم واسه همدیگه و همه جا با همیم ....

 از چند وقته قبل هم به آقاجون گفته بود که واسه جمعه قرار گذاشته که بریم خاستگاری

یه خاستگاری رفتنی که باید توی ِ قصه ها بنویسنش

نمیدونم شاید بعضی از ماها فکر میکنیم که هرچی بیشتر نمک بخوریم .. بانمک تریم و یه جورایی جذاب تر میشیم

نه آقا دیگه دوره این حرفا گذشته

شاهدش هم .. همین خاستگاری ِ دیروز ِ ما

توی ِ ماشین هی با هم گفتیم و خندیدیم

آخه امید .... پسر ِ پسرعموی ِ من  واسه خودش یه مورد ِ خاصی ِ

یه مورد ِ خاص که نزدیک به 100 کیلو اضافه وزن داره

و حتی یک گرم از این وزن  هم به موهاش مربوط نمیشه چون اساسا به مو حساسیت داره

به جاش .. یه روحیه خوبی داره که هیچ وقت از بودنه در کنارش خسته نمیشی

فکر کنم توی ِ ماشین خیلی خندیده بودیم چون خان عمو ... داداش ِ آقاجون  یدفعه با کلافگی به امید  گفت: اونجا از این بانمک بازیا در نیاری آ ....

امید  با خنده گفت : پس از کدوم ماحسناتم حرف بزنم

خان عموم گفت : حالا میپرسی؟؟؟ ... اون موقع که بهت گفتم .. به جای ِ درس خوندن بیا مغازه وردست ِ خودم وایسا .. باید فکر ِ این  روزات ُ میکردی که با مدرک ِ دکترا .... دوزار پول ته ِ جیبت نیست

پسر عموم گفت : عوضش یه دل دارم دریا ... دنیا رُ سخت نمیگیرم ... و انقدر نمک دارم که همه نمک گیرم میشن

خان عمو گفت : "آره جون ِ خودت ... دلت ُ به همین چیزا خوش کن ....بچه ... تو حالیت نیست، پولدار که باشی .... کچلیت شیک ِ .... چاقیت بانمکه ... تیکه های بی مزه ت هم به دل می شینه "

خان عمو خیلی جدی حرف میزد اما من و پسرعموم  بازم زدیم زیر ِ خنده

ولی ته ِ دلمون باور داشتیم که  خان عمو هم  .. خیلی هم بیراه نمیگه

بیراه نگفتنش هم از اون جایی بود که اقاجون هیچ حرفی نمیزد و فقط گوش میداد

راستی میونه شما با نمک چه جوری ِ

نمک ِ شوخی و خنده رُ نمیگم آ ..... خود ِ خود ِ نمک ُ میگم

شما بگین چه جوری میشه بدون ِ نمک و شوری ... شیرین زندگی کرد؟؟؟؟

شماره تماس:

شماره پیامک:

*************************************************

من فکر کنم زندگی ِ بی نمک واسه ما ایرانیها از اساس سخت باشه

بخصوص واسه ماهایی که اساسا آدمای ِ بانمکی هستیم

که اگه نبودیم مصرف ِ سرانه نمکمون ... دو برابر ِ میانگین ِ جهانی نبود

ما اساسا جز اون دسته آدمایی هستیم که میگیم اگه قراره با بی نمک زندگی  کردن ده سال بیشتر زنده بمونیم

بهتر ده سال کمتر زنده باشیم ولی قطع کردنه رفاقتمون با نمک ..... هرگز ......

 

این وسط یکی ام  نیست بگه که

آقا جان .. حسابِ ده سال کمتر و بیشتر نیست که

حساب ِ اینه که همون قدی هم که قراره زندگی کنی .. با سختی و دردسر میشه

با فشارخون

با سنگ ِ کلیه

با مشکلات ِ عروقی و قلب

و با هزارتا دردسر ِ دیگه که هم جیبتونو خالی میکنه

هم روی ِ اعصابتون اِسکی میره .....

آخه... اینم شد زندگی

******************************************************

بابای ِ منم همین جوری بود ..... و نود درصد ِ دعواهاشون با مادرم سر ِ همین نمک و نمکدون بود
مادرم میگفت : این بابات باید نمکدون ُ عین ِ گردن بند .. بندازه تو گردنش .. تا دیگه خیالش راحت بشه

خداییش هم همین بود ، بدون ِ نمکدون انگار یه چیزی تو زندگیش کم بود

انقدری که جای ِ خالی ِ نمکدون سر ِ سفره ناراحتش میکرد از ندیدنه من دلتنگ نمیشد

راستش بابای ِ من  یه جمله معروفی داشت که توی ِ همه فامیل مشهور بود

اون همیشه میگفت: غذای ِ بی نمک .. عین ِ دختر ِ بی جاهاز ِ

من نمیدونم تکلیف ِ این جاهاز ِ بالاخره  چی شد

اما الان سه سال ِ که بابای ِ نمک دوستم توی ِ تَرک ِ

توی ِ ترک ِ اجباری ِ نمکی که اگه قد ِ یه ذره  فقط یه ذره توی ِ غذاش باشه انقدر حالش ُ بد میکنه که باید روونه بیمارستان بشه

******************************************************

پیش ِ بعضی از خانواده ها با نمکی یه هُنره

یه هنر که من نمیدونم چرا اصرار دارن به زور به بچه هاشون هم  یاد بدن و همچین از نسلی به نسل ِ دیگه موروثیش کنن

یه ارثی که نتیجه اش میشه همین بچه های ِ بی ادبی که وقتی حرف میزنن دلت میخواد قد ِ همه کتک هایِ  بچگی .... نوازششون کنی

 

عین ِ  بچه یکی از آشناهای ِ ما که چند وقت ِ پیش  به قصد ِ دیدار و احوال پرسی سر زده رفتیم خونه شون

بچه شون یدفعه نه گذاشت و نه برداشت و گفت : ما می دونستیم شما میاین خونمون.

منم هاج و واج  گفتم :از کجا؟

گفت: آخه نیم ساعت پیش مامانم چایی آورد تفاله چایی اومده بود رو استکان بابام.

بابامم گفت الان یه مزاحمی هوار میشه روی ِ سرمون .........

همه خندیدن ولی شما تصور کن .. قیافه منو توی ِ اون اوضاع با اون بچه با نمک ِ بی تربیت

***********************************************************

نمیدونم این چه روزگاری که هر جنبه از زندگیت ُ که میخوای درست کنی باید رژیم بگیری

چند روز پیش یه کت وشلوار ِ شیک پشت ِ ویترین ِ یه مغازه دیدم .. خانمم گفت: اگه میخوای اینو بخری باید رژیم بگیری و شکمت ُ آب کنی

دیروز رییسم صدام کرده و میگه که من میخوام شما رُ بذارم مدیر ِ روابط عمومی .. اما قبلش باید رژیم بگیری و خوش لباس تر بشی

رفتم دکتر .. واسه افسردگیم .. میگه افسردگی ِ شما از مشکلات ِ جسمیت ِ .... از فشارخون که کلافه ات کرده .. میگه اگه میخوای از زندگیت لذت ببری باید رژیم بگیری

رژیم ِ چربی .. قند و بیشتر از همه نمک

بهم گفت : نگران نباش ... چون سختیش فقط روز ِ اول ِ

راستش من خنده م گرفت .. چون خودم ُ خوب میشناختم

بهش گفتم : آره ..... رژیم گرفتن  واسه من ، فقط روز اولش سخته چون روزِ دومی نداره معمولا!

 هیچی دیگه دکتر ِ با یه صدایی که خیلی سعی میکرد آرامش دَرِش موج بزنه گفت : خانم منشی ، مریض ِ  بعدی .. لطفا

*****************************************************************

هرکسی توی ِ این دنیا با یه چیزی خیلی خوشحال میشه

بعضیا با خریدنه ماشین ِ سال

بعضیا با داشتنه یه خونه چند هزارمتری

بعضیا با سفر ِ این ور و اون ور

بعضیا با شمردنه پولاشون

و بعضیام عینِ من  با یه تُن ِ ماهی ....

شاید باورتون نشه اما  بزرگترین خوشحالی ِ این دنیا واسه من .. اینه که برم از مغازه سر ِ کوچه یه تُن ِ ماهی بخرم .. بیام ... یه کَته سبزی پلو بذارم و باهاش بخورم .....

باورتون نمیشه که این سبزی پلو و تنِ ماهی چه اثری در روح و روان ِ من داره....

 

چند وقت پیش .... که یه ذره خسته شده بودم و حالم خیلی خوب نبود

یاد ِ تُن ِ ماهی افتادم و رفتم مغازه

توی ِ رادیو شنیده بودم که بعضی از این تن ِ ماهیا بی نمک تهیه میشن و سلامت تر هستن

واسه همین چند وقتی بود که وقتی میرفتم مغازه روی ِ تن ِ ماهی رُ نگاه میکردم که نوشته باشه بی نمک

توی ِ مغازه

یه تن ِ ماهی برداشتم و روش دنبال ِ کلمه بی نمک بودم که فروشنده گفت : چیه ..... باز میخوای ببینی نمک داره یا نه ؟

سوالش به نظرم خیلی الکی بود بهش گفتم: نه،  دارم می بینم تولد ماهیه کی بوده واسش آکواریوم بخرم

**************************************************************

آخ آخ یکی از اون چیزایی که من هیچ رقمه نمیتونم ازش بگذرم تخمه آفتابگردنه شور ِ ....

بچه خواهر من  پنج  سالشه ،  چند وقت پیش که خونه شون بودیم یه کیلو تخمه گذاشته بود جلوش ُ و داشت می خورد..... نشستم پیشش و  گفتم : میای با هم بخوریم؟

یه دونه تخمه گذاشت تو دهنم و

گفت اینو بخور بقیه هم همین مزه رو می ده

 هیچی دیگه انقدر ضایع شدم که دلم میخواست عین ِ لوک ِ خوش شانس توی ِ غروب محو بشم

******************************************************

روزی شاگرد یک حکیم از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. حکیم از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی.
استاد پرسید: "مزه اش چطور بود؟"

شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد."
حکیم از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود."
حکیم گفت: «رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب

**************************************************

از وقتی خودم ُ میشناسم اهل ِ نمک بودم

نه اهل ِ شوخی و خنده که اهل ِ خود ِ نمک

بنده خدا مادرم هنوز که هنوز ِ حرص میخوره و از نمک خوردنم شاکی ِ

یادمه وقتی

توی ِ  ده و دوازده گی مجبور شدم  بخاطر ِ ضعف ِ بینایی م عینک بزنم طی ِ یه استدلال ِ پزشکی که نمیدونستم از کجا اومده بود مادرم همه تقصیرها رُ گردن نمک انداخت و تا همین الانم معتقد ِ که من بخاطر ِ خوردنه نمک ِ زیاد چشمام ضعیف شده

برعکس ِ مادرم ، بابام بود ....

یه آدم ِ اهل ِ نمک ....... که البته این بار نه خود ِ نمک که اهل ِ شوخی و خنده  بود

یادمه اولین امتحانهای ِ بعد از عینک زدنم بود که

برام چند کیلو هویج گرفت و بهم گفت : تو که از درس ها چیزی نمی فهمی، اقلا این هویج ها رو بخور بتونی از رو دست اونایی که فهمیدن ببینی

 

اون وسط قیافه مادرم دیدنی بود که احساس میکرد ... همه زحمات ِ تربیتیش درمورد ِ من.... فنا شده

خداییش هنوزم نمیدونم که ضعیف شدنه چشمام به نمک خوردنم ربط داشت یا نه

****************************************************

خیلی از ماها توی ِ خیال ِ خودمون نمیتونیم بدون ِ نمک زندگی کنیم چون خودمونو درگیر ِ یه عادتهایی کردیم که از اساس .. بی اساس ِ

مثلا شما تا حالا توی ِ آب هویجتون نمک ریختین ؟؟؟

چیه شمام تعجب کردین ؟؟؟

نمیدونم چرا به هر کی میگم تعجب میکنه

چون واقعا خوشمزه میشه

من حتی وقتی سیب هم میخورم بخصوص سیب ِ زرد یه کم بهش نمک میزنم

البته اهل ِ خونه معتقدن که این مساله بیشتر از یه لذت ..  یه عادت ِ اشتباهه و مودبانه تر یه بیماری

یه لذت و یا به قول ِ اونا یه بیماری که از بچگی با من بوده

ولی بیشتر از نمک ِ توی ِ آب هویج .. واسه من خاطره آب هویج گرفتنهای ِ مادرم .. موندنی شده ، خاطره آب هویج گرفتن توی ِ اون موقع هایی که مثلا خیلی خودمونو تحویل میگرفتیم.....

 

بچه که بودم یه آبمیوه گیری داشتیم که وقتی روشنش می کردیم رسما رَم می کرد و علاوه بر صدا،  ویبره می رفت  و یه دوری هم ، تو آشپزخونه می زد!

بعد مامانم همه اش منو مامور می کرد اونو نگه دارم... تا خودش هویجا رو آب بگیره؛ و توی ِ اون اوضاع من دقیقا حس اون کارگرایی رو داشتم که آسفالت سوراخ می کنن!

حالا فکر کنین خوردن آب هویجی که با این مشقت بدست میاومد چقدر میچسبید

***************************************************

دیروز توی ِ اخبار یه چیزی شنیدم که خیلی منو تو فکر بود

گوینده خبر گفت : "در اثر مصرف بی رویه نمک از هر ده نفر .... چهار نفر از فشارخون بالا رنج میبرند"

راستش از وقتی اینو شنیدم همش دارم با خودم فکر میکنم یعنی اون شیش نفر باقی مونده از فشارخون لذت میبرن؟؟؟؟؟

*****************************************************

چند وقت پیش به یکی از دوستام که بخاطر ِ نمک مشکل کلیه پیدا کرده بود گفتم : دانشمندا میگن نمک مادر ِ خیلی از بیماریهاست

نگام کرد و گفت : ولی مادر احترامش واجب ِ

 هیچی دیگه از اون موقع موندم دور ِ دوستم ُ خط بکشم .. یا دور تحقیقات و علم و دانشمندا رُ

***************************************************************

اندازه خیلی خوبه و بهتر از اون نگه داشتنه اندازه اس

این یعنی اگه بدونیم که از هر چیزی چقدر باید استفاده کنیم

دیگه نیازی به رژیم و پرهیز نیست

به قول ِ قدیما نه شور ِ شور و نه بی نمک

این اصل ِ مهم ِ آشپزی ِ

یه اصل ِ مهم برای ِ پختنه یه غذای ِ خوشمزه و یه زندگی ای که هیچ وقت ازش سیر نشی

***************************************************

(برای حضرت امام رضاعلیه السلام)

وقتی نام ِ تو می آید ... من دستهای ِ خالی خود را میبینم و مهربانی ِ تو را که نهایتی ندارد

وقتی نام ِ تو می آید .. من .. کوچکی ِِ خودم را میبینم و بزرگی تو را که در اوجی اعلاست

وقتی نام ِ تو می آید .. من کسانی را میبینم که در طریق ِ مهر از من جلوترند

و قدم های ِ من هیچ وقت به آنها نمیرسد

اما .. اما تو بگو .....

وقتی آهوهای ِ گریز پای ِ صحرا هم از محبت ِ تو بی نصیب نمیمانند

میشود که سهم ِ من از محبت ِ تو هیچ باشد ؟؟!!!

نه ...... به مهربانی ِ تو قسم که نمیشود ....

پس سلام ِ من بر تو که میدانم بی جواب نیست و آغاز ِ باران ِ محبت ِ توست

*****************************************

(برای ِ حضرت مهدی عج)

رسم ِ ما با تو ..از ازل رسم ِ محبت بوده است

رسم ِ محبت ِ معشوقی که عاشقانی بسیار دارد و به محک ِ این عشق .. سهمشان هجران شده است

هجران ... تا از میان ِ این خیل ِ عاشق ..تنها .. کسانی بمانند که محبتشان حقیقی ست

کسانی که پس از ظهور .... رفیق ِ نیمه راه نمیوشند و تا ابد ... تا وصال ِ راستین میمانند

خدایا به سختی ِ این روزهای ِ انتظار .. محبت ِ ما را حقیقی کن

***************************************

(خداحافظی)

برای آخر حرفی نیست جز امید ِ این که سلامتی همراه همیشگی زندگیهاتون باشه

تا قراری دوباره .... خداحافط

*****************************************

 

  • ۹۵/۰۱/۱۸
  • رادیو بدون شایعه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی