رادیو بدون شایعه

بایگانی
  • ۰
  • ۰

برنامه

 

به نام ِ خدایی که ما را شایسته مصیبتهای ِ بزرگ کرد ، نه مصیبتهای ِ خرد و نه مصیبتهای حقیر

***********************************************

با عشق به آستان ِ مستورترین راز ِ عالم

باطن ِ ناگفته هستی

و حقیقتی که تنها در دور ِ عاشقان

تکرار میشود

حقیقتی که رمز ِ حیات است و نبض ِ بودنه دلشدگان

**********************************************

با ما به تسلیت و تعزیت ِ این مصیبت ِ عظیم همراه باشید در

دور ِ عاشقان

*********************************************

این برنامه از گره فرهنگ و اندیشه رادیو ایران خدمت ِ همه شما عزیزان تقدیم میشه و فرصتی کوتاه در مرور ِ زندگی ِ بانو حضرت فاطمه زهرا سلام ا... علیهاست

*********************************************

فرصتی که بی تردید مجال ِ گفتنه همه چیز نیست اما شاید بتونیم به معرفت ِ  قطره ای از دریای ِ وجود ِ بانو برسیم

********************************************

از قدیم های ِ دور به ما گفتن که هیچ رازی تا ابد پنهان نمیمونه

اما ... اما تو تنها راز ِ عالمی که هنوز ، دنیا به وسعت ِ درک ِ تو نرسیده

چون ... تو ..... راز ِ خدایی

راز ِ خدایی که حتی

در شهادتت هم همه چیز در مرز ِ ناگفتن باقی میمونه

 چون بار ِ عظمت ِ این مصیبت در طاقت ِ هیچ شونه ای نیست

 اینجا در گذر ِ این همه سال

ما هنوز در غم ِ سفر ِ تو حیرانیم

در غم ِ خران ِ گلی که طراوت ِ عالم بود و در بهاری ترین فصل به خزان نشست

 حالا برای ِ ما فقط یک تسلی باقی مونده

و اون این که زندگیمون به مداری باشه که تو دوست داری

چون اونچه تو دوست داری همون رضایتِ خداست

**************************************************

غم هجرانت آنقدر سنگین است که

یک روز نه بلکه یک دهه

یکسال نه که هر سال

و هرسال دوبار سوگواری نیز

تسلی مان نمی دهد.

سلام خداوند بر بانوی بزرگواری که بخاطر عظمت مهربانی اش نسبت به پدر بزرگوارشان - رسول خدا صلی الله علیه و آله - ام ابیها ( مادر پدرش ) لقب گرفتند

****************************************************

حضرت فاطمه (س) یک زن بود، آنچنان که اسلام می خواهد...

مظهر یک دختر در برابر پدرش،

مظهر یک همسر برابر شویش،

مظهر یک مادر برابر فرزندانش

و مظهر یک "زن مبارز و مسئول" در برابر زمان و سرنوشت جامعه اش.

***************************************************

(داستان کوتاه)

پدرش را صدا می‌زد:” رسول‌الله.” آیه نازل شده بود که رسول‌خدا را مثل وقتی که یکدیگر را صدا می‌زنید، خطاب نکنید. سه‌بار که این‌طور صدا زد، پیامبر ناراحت شد. گفت:” فاطمه جان! این آیه درباره‌ی تو و خانواده‌ تو و نسلت نیست. تو از منی و من از تو. دل من زنده می‌شود از این که تو بگویی یا ابت. خدا هم خوش‌حال می‌شود

*******************************************************  

(داستان کوتاه)

در آن شب همه اش به کلمات مادرش که در گوشه ای از اطاق رو به طرف قبله کرده بود گوش می داد. رکوع و سجود و قیام و قعود مادر را در آن شب که شب جمعه بود، تحت نظر داشت . با اینکه هنوز کودک بود، مراقب بود ببیند مادرش که این همه در باره مردان و زنان مسلمان دعای خیر می کند و یک یک را نام می برد و از خدای بزرگ برای هر یک از آنها سعادت و رحمت و خیر و برکت می خواهد، برای شخص خود از خداوند چه چیزی مساءلت می کند؟ امام حسن آن شب را تا صبح نخوابید و مراقب کار مادرش ، صدیقه مرضیه علیهاالسلام بود. و همه اش منتظر بود که ببیند مادرش در باره خود چگونه دعا می کند و از خداوند برای خود چه خیر و سعادتی می خواهد؟ شب صبح شد و به عبادت و دعا در باره دیگران گذشت . و امام حسن ، حتی یک کلمه نشنید که مادرش برای خود دعا کند. صبح به مادر گفت :مادر جان ! چرا من هرچه گوش کردم ، تو در باره دیگران دعای خیر کردی و در باره خودت یک کلمه دعا نکردی ؟. مادر مهربان جواب داد:پسرک عزیزم ! اول همسایه ، بعد خانه خود.


  • ۹۴/۱۲/۰۱
  • رادیو بدون شایعه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی