رادیو بدون شایعه

بایگانی
  • ۰
  • ۰

برنامه راه شب- کتاب

 

به نام ِ خدا و سلام

***************************************************

اگه توی ِ این شب ِ پاییزی

دلاتون گرم بشه و حال و احوالتون خوب

توی ِ این چند دیقه پیچ ِ رادیوتونو نچرخونین و همین جا

با ما باشین

****************************************************

سلام ِ راه ِ شب ِ امشب ... تقدیم به

همه اونایی همچین ، یه جورایی ، همین جوری و تکراری زندگی نمیکنن

******************************************************

به اونایی که برای ِ وقت گذرونی زندگی نمیکنن

******************************************************

به اونایی که دوست دارن بدونن برای ِ چی قراره زندگی کنن و به چی قراره برسن

******************************************************

لطفا اعصابتون از این همه چی و چرا به هم نریزه تا عرض کنم

***********************************************************

مساله یه اتفاقی ِ که همه ما ازش باخبریم .. اما یه وقتایی دوست داریم خیلی بهش فکر نکنیم

************************************************************

یعنی یه جوری زندگی کردنه که ما هم دوست داریم اون جوری باشیم اما ...  شاید فکر میکنیم که نمیشه

**********************************************************

مثلا همین شما .....

اگه یه شب شام نخورین خوابتون نمیره .. یا این که دو صفحه کتاب نخونین ؟؟؟؟

*******************************************************

یا این که واسه عقد ِ خواهرتون بهش یک سکه تمام کادو بدین بیشتر خوشحالین یا یه نیم سکه و دو تا کتاب درباره زندگی ِ مشترک؟؟؟

******************************************************

این که بچه تون واسه چیپس و پفک راحت تر ازتون پول میگیره یا کتاب؟؟؟؟

**************************************************

این که واقعا چند قرت از آخرین کتابی که خوندین میگذره؟؟؟

****************************************************

این که شما همه چی رُ میدونین و هیچ نیازی به هیچ کتابی ندارین و البته همه نویسنده ها از فرط ِ بیکاری کتاب نوشتن؟؟؟؟

***************************************************

این که کتاب ِ مال ِ پولدارهاست و غم ِ شام ِ شب ..دغدغه ای برای ِ مطالعه نمیذاره؟؟

*****************************************************

و این که  امشب قراره  یک ساعت و اندی از کتاب و کتاب خوندن حرف بزنیم

***************************************************************

واقعا حساب ِ شما با کتاب و کتاب خونی چند چند ِ

و چه کتابایی رُ دوست دارین و از چه کتابایی خوشتون نمیاد ؟؟؟؟

به نظر ِ شما چرا ماها انقدر کتاب نخونیم ؟؟؟

به نظر ِ کتاب خوندن روی ِ خودمون و زندگیهامون چه تاثیری میذاره؟؟؟؟

لطفا بدونه تعارف و رودروایسی و شکست ِ نفسی با ما حرف بزنین

چون مطمئنا از بین ِ همه حرفها .... به خیلی چیزا میشه رسید؟؟؟؟

شماره تماس:

شماره پیامک:

************************************************************

لطفا روی ِ موج ِ سراسری ِ رادیو ایران مهمون ِ ما باشین

******************************************************

(داستان)

دیروز آقاجون اومده بود خونه ما ....

و از قضا یکی از دوستای ِ قدیمیم هم واسه سر زدن اومد خونه مون

راستش من بین ِ همه دوستام معروفم به کتابخونه قشنگی که دارم

دوستم  امیر که اومده بود خونه مون .....  نگاهی به کتابهای کتابخونه ام کرد و پرسید : همه ی این کتابها مال توئه ؟

با خوشحالی گفتم : بله البته، خیلی هاشون رو از نمایشگاه های کتاب خریدم.

کتابی رو از قفسه بیرون آورد و گفت : این کتاب رو خوندی ؟

گفتم : هنوز نه .

به کتاب دیگری اشاره کرد و گفت : این یکی رو چطور ؟

نگاهی به کتاب کردم و گفتم : این یکی رو هم هنوز نه

بدون اینکه چیزی بگه کتابی رو از طبقه پایین نشون داد .

گفتم: این رو هم نه !

با تعجب پرسید : اصلن امسال چندتا کتاب غیر درسی خوندی ؟

با ناراحتی گفتم: فقط یک کتاب

پرسید : کی خریده بودیش ؟

گفتم : امانتی بود و از دوستی قرض گرفته بودم .

دوستم  نگاه ِ معنی داری بهم کرد و هیچی نگفت و بعد از خوردن ِ یه عصرونه خداحافظی کرد و رفت

با رفتنش آقاجون که تا اون موقع ساکت بود گفت  : بنظرم باید یه تغییراتی تو زندگیت بدی و بدونی که برای اینکه در زندگی حرفی برای گفتن داشته باشی باید اهل کتاب و مطالعه باشی. این انسانها هستند که جامعه رو می سازند و امروزه خیلی از کشورهایی که حرفی برای گفتن دارند مردمی دارند که اهل مطالعه و کتابند.

آقاجون گفت سادت باشه که کتاب دستت رو میگیره و تو رو بالاتر میبره ...

 

واقعا حساب ِ شما با کتاب و کتاب خونی چند چند ِ

و چه کتابایی رُ دوست دارین و از چه کتابایی خوشتون نمیاد ؟؟؟؟

به نظر ِ شما چرا ماها انقدر کتاب نخونیم ؟؟؟

به نظر ِ کتاب خوندن روی ِ خودمون و زندگیهامون چه تاثیری میذاره؟؟؟؟

لطفا بدونه تعارف و رودروایسی و شکست ِ نفسی با ما حرف بزنین

چون مطمئنا از بین ِ همه حرفها .... به خیلی چیزا میشه رسید؟؟؟؟

شماره تماس:

شماره پیامک:

*****************************************************

من از یه چیزی مطمئنم و اونم اینه که خیلی از ماها تا حرف ِ کتاب و کتاب خوندن به میون میاد .. یادِ مشکلات ِ صد سال ِ قبل و دغدغه های ِ دویست سال ِ بعدمون میافتیم

یاد ِ گرفتاریها و این که با این همه مشکل کی وقت میکنه کتاب بخونه

اما .. یه استاد ِ عزیزی  که همه ما کلی با خودش و شعرهاش خاطره داریم

میگه

دوتا مشکل بزرگ در جامعه ما وجود داره :

اول  این که همه من هستیم

و دوم اینکه کتاب نمی‌خونیم

میدونین این استاد عزیز کیه ... استاد مصطفی رحماندوست که یه عالمه کتاب ِ محشر و خوندنی داره

***************************************************************

نمیدونم با شنیدنه حرفی که میخوام بزنم چه احساسی بهتون دست میده

در حالی که کتاب و کتاب خونی .... بهترین راه ِ خوب زندگی کردن

درست فکر کردن و سلامت بودنه

این که بر اساس ِ آخرین آمارها

مطالعه انتخاب سوم مردم ایران و معمولا  برای گذران اوقات فراغت ِ و سرانه مطالعه کتاب و نشریات در کشور 79 دقیقه است

واقعا به قول ِ اون دیالوگ ِ معروف ..... ما کجا داریم میریم؟؟؟

***********************************************************

یه دوست ِ شفیقی داشتم که میگفت :تاثیرگذارترین کتاب زندگیم کتاب «جنگ و صلح» اثر جاودان کنت لئون تولستوی بود... البته نخودمشا، ولی یه بار از بالای کتابخونه افتاد و همچین خورد تو کله ام که تا دو روز سرم سوت می کشید...

**************************************************

از کسی پرسیدند که دوست‌دار کتاب کیست؟‌با صداقت و صراحت گفت: موریانه!

*************************************************

بعضیام که همیشه دچار ِ سوء تفاهمن و از هر حرفی .. فقط ظاهرش ُ میگیرن ... مثل ِ اونایی که همین جوری هی میخونن تا کلاس و پزشون بیشتر بشه و بگن که مثلا ده ساعت در روز .. مطالعه میکنن

کسایی که انگار یادشون رفته

خوندنه بی اندیشه بیهوده اس ؛

و اندیشه بدون خوندن هم  خطرناکه ...

*******************************************************

(داستان کوتاه)

میگن : ‌داروفروشی وارد دکان کتاب­فروشی همسایه خود شد و کتابی را که تازه از چاپ بیرون آمده بود برداشت و نگاهی کرد و پرسید:‌آیا این کتاب خوبی است؟‌کتاب‌فروش گفت:‌نمی­دانم! من آن را نخوانده­ام، داروفروش گفت:‌من تعجب می­کنم که شما چطور کتاب­هایی را می­فروشید که خودتان آنها را نخوانده­اید؟‌کتاب­فروش در پاسخ او گفت:‌همان­طور که شما داروهایی را به فروش می­رسانید، که خودتان نخورده­اید!

***************************************************

بزرگی میگفت : برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتابها را بسوزانید

کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند

**************************************************************

(داستان کوتاه)

‌نویسنده­ای با دوستش مشغول چای خوردن بود،‌دوستش ضمن صحبت بهش گفت:‌راستی می­دونی که عیال من از کتاب جدید تو خیلی استقبال کرد، با اینکه اصلا تو رُ نمیشناسه

‌نویسنده با غرور و خوشحالی گفت:‌راست می­گی؟‌

گفت:‌آره چون کتاب تو قطرش درست به همون اندازه ای بود که می­شد اون رُ به جای پایه شکسته مبل خونه­مون گذاشت

**********************************************

(جملات کوتاه درباره کتاب و کتاب خوانی)
اگر میخواهی راحت باشی کمتر بدان واگر میخواهی خوشبخت باشی بیشتر بخوان

***

برگهای سبز با رگبرگهای سفید، باعث میوه دادن درخت می شوند ؛ و برگهای سفید با رگبرگهای سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها ...

***

برای اینکه در زندگی حرفی برای گفتن داشته باشی باید اهل کتاب و مطالعه باشی. این انسانها هستند که جامعه رو می سازند و امروزه خیلی از کشورهایی که حرفی برای گفتن دارند مردمی دارند که اهل مطالعه و کتابند.

به یاد داشته باش که کتاب دستت رو میگیره و تو رو بالاتر میبره ...

***

مطالعه یک کتاب تجربه یک زندگی است

*********************************************************

از بین ِ همه استادای ِ دانشگام .. استاد فقیهی ... توی ِ زندگیم خیلی اثر گذاشت

یادمه... وقتی از گرون بودنه کتابا گله میکردیم میگفت :

مساله این نیست که خرید کتاب چقدر گرون تموم میشه،
مساله اینه که اگه کتاب نخونین چقدر براتون گرون تموم میشه!

*****************************************************

(حضرت امام رضا ع)

من ....

من .... در میان این همه  ناآشنا... آشنایی غریب را میشناسم ...

من .... در میان این همه تنهایی ... همدمی غریب را میشناسم...

من در میان دنیایی که با من نیست .... مهربانی غریب را میشناسم...

کسی را که  به تمام ِ وجود .. رضاست به رضای ِ خدا

سلام بر تو ای مهربان ِ غریب ِ من

بر تو

که به بهای رضای ِ خدا

غربتی عظیم را

پذیرفتی

************************************

(حضرت امام زمان عج)

به تقویم روزگار .....

سالهاست که زمین .... در آرزوی جایگاهیست ... که شایسته تو باشد.....

به تقویم روزگار.....

سالهاست که آسمان ... در آرزوی جایگاهی ست که شایسته تو باشد....

به تقویم روزگار .. اینجا... همه .... می دانند .. که خدا ... زمان غیبت تو را ... به هستی ... فرصت داده است .... فرصت تا ... خود را ... به جایگاهی .. که شایسته حضور توست .. برساند....

به تقویم روزگار ... سالهاست ... که همه ... در آرزوی ... جایگاه با تو  بودنند.... جایگاهی که خدا .. زمان ... وقوعش را نزدیک گرداند ... نزدیکه نزدیکه نزدیک

******************************************************

(خداحافظی)

برای آخر حرفی نیست جز امید این که باور کنیم

که با کتاب زندگیهامون زیر  ور رو میشه

زیر و رو به سمت ِ روی ِ ماه ِ زندگی

تا بعد خداحافظ

 

 

 

 

 


  • ۹۴/۰۸/۲۳
  • رادیو بدون شایعه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی