رادیو بدون شایعه

بایگانی
  • ۰
  • ۰

راه شب


بعضی وقتا حتی .... اگه نگاهت به تقویم نباشه

حتی اگه ندونی چند شنبه اس و چه روزی ِ .... از حال و هوای ِ دلت میتونی خیلی چیزار ُ بفهمی .......

یه روزایی که بدونه این که بدونی چرا

حالت خوب نیست ... یه غصه ای توی ِ دلت ِ

یه غصه ای که بغضش گلوت ُ میگیره

یه غصه ای که اشک ُ توی ِ چشمات حلقه میکنه

سرگردون میشی و همش دنبال ِ یه جایی میگردی

دنبال ِ یه جایی که دلت توش آروم بشه

و به خودت که میای ..... جلوی ِ یه هیاتی ... یه تکیه .. یه جایی زیر ِ پرچم ِ عزایِ حسین

اون وقت بدونه این که بفهمی ... اشکات سرازیر میشن و تازه اونجاست که میفهمی .... دلت چرا انقدر بی قرار بوده

****************************************

به تعزیت و تسلیت ِ این ایام ... سلام

****************************************

در قرار ِ امشب ..... با شما هستیم

تا ... به قدر بضاعت .. عرض ِ ارادتی داشته باشیم  به آستان ِ این امام ِ بزرگ و صاحبان ِ عزای ِ حسینی

**************************************

بی تردید .. عرض ِ تسلیت ِ ما به محضر ِ این بزرگان به پاسخی کریمانه خواهد رسید

چرا که این حضرات همه ... صاحب جود  و کرمند

و در ادای ِ محبت .. بی همتا

راستی

حساب ِ معرفت ِ شما با آقا امام حسین ع چه جوری ؟؟؟

و

امسال محرم ... واسه یک سالتون ... تا محرم سال ِ دیگه چه قول و قراری با آقا میذارین؟؟ چه عهدی باهاش میبندین؟؟

****************************************

ما همراه و همدل  با همه اهالی ِ ایران

قدم در عزای ِ امام حسین ع میگذاریم

که در این ایام همه ایران .. سیه پوش ِ عزای ِ حسیند

*********************************************

(داستان)

من .... یه همچین شبایی بیشتر از هر کسی یاد ِ آقاجون میافتم، یاد ِ آقاجونی که  میگفت: " با معرفتها فقط میگن ... چشم "

آقاجونی که همیشه بدون ِ هیچ روضه ای و فقط با اسم ِ امام حسین اشک از چشماش سرازیر میشد..... چه اون وقتی که با اون سن و سال توی تکیه چایی میریخت و جلوی ِ همه دولا میشد

و چه اون وقتی که کفشهای ِ عزادارای ِ آقا رُ جفت میکرد و خاکشونو پاک میکرد

 

به خواست ِ همین آقاجون از خیلی سال قبل .... که من یادم نمیاد

توی خونه مون محرم ها هیات بود

هیاتی که حالا بعد از سالها گاهی تا هزار نفر عزادار داشت اما اما آقاجون همیشه وقتی کارارُ رو به را میکرد و خیالش از همه چی راحت میشد، راهی ِ یه هیات ِ دیگه میشد. آخه میگفت جایی که آدم ِ میشناسن راحت نمیشه واسه امام حسین گریه کرد

راستش من توی ِ بچگی با خودم میگفتم .. چه جوری آقاجون راضی میشه .. که هیچ کس نفهمه بانی ِ این هیات اونه

بخصوص اون سالهایی که جمعیت ِ عزادارهای ِ هیات به هزار نفر هم میرسید

یه بار اینو ازش پرسیدم .. گفت: میخوام این هیات فقط مال ِ خود ِ قا باشه ... گفت: حرف ِ معرفته ... اگه کسی ندونه که بانی ِ این هیات کیه ... معرفتش بیشتره

آقاجون همیشه .. بعد از پخش کردنه غذا میاومد خونه .. یه جوری که شستنه بشقابها و قاشقهای ِ نذری ِ سهم ِ خودش میشد .. بعضی وقتا جوون ترها بهش اجازه نمیدادن .. اما آقاجون میگفت: با معرفتها فقط میگن چشم و هر کاری که بهشون میگن .. انجام میدن"

 

اون شب .. موقع ِ شستنه دیگ و ظرفها .... آقا یحیی  همسایه مون بهش گفت .... : اگه خدا بخواد اربعین راهی ِ حرم ِ امام حسینم .. قرار بود با  خانمم راهی ِ بشیم اما اون بنده خدا .. گرفتار ِ مریضی ِ مادرش شده و باید بمونه .. خواستم ببینم دوست داری با من بیای

 

توی ِ اون تاریکی .. چشم های ِ آقاجون برق زد .... گفت: مگه میشه که نخوام .. از خُدامه

 

محرم ِ اون سال واسه آقاجون یه رنگ و بوی ِ دیگه ای داشت

**

یکی ... دو روز تا  سفرش مونده بود .. از خوشحالی از یه هفته قبل ساکش ُ بسته بود

**

اون روز ....  با آقاجون  داشتیم میرفتیم خونه  که ... مثل ِ همیشه کنار ِ بساط ِ علی آقا  وایساد ..... دولا شد و عین ِ همیشه  از بساط ِ علی آقا یه چیزی که اصلا بهش نیاز نداشت ُ برداشت و بازم مثل ِ همیشه چندین برابر ِ پول ِ جنس ُ توی ِ  دستای ِ علی آقای ِ نابینا گذاشت و پیشونیش ُ بوسید"

تو همین بین .. علی آقا یه چیزی تو گوش ِ آقاجون گفت که من نشنیدم

 

علی آقا سالها بود که توی ِ کوچه ما بساط میکرد و توی بساطش پر بود از شونه پلاستیکی و عروسک و جاسوییچی

بساطی که هر روز یه چیزیش سهم ِ آقاجون میشد

 

بالاخره روز ِ سفرش رسید

همون روزی که ساکش ُ برداشت و راهی شدیم

بهم گفت : "علی آقا کلی اصرار کرده که برای ِ خداحافظی باهام بیاد"

واسه همین علی آقارم سوار کردیم و با هم راهی  شدیم

 

کنار ِ اتوبوسی که قرار بود آقاجون  سوار کنه پر بود از جمعیت .. آقا یحیی از تو اتوبوس براش دست تکون داد .. اون زودتر رسیده بود

نزدیک ِ در اتوبوس آقاجون ساک ِ لباساش ُ دست ِ علی آقا داد و گفت: یادته چند روز پیش بهم گفتی توی ِ دنیا فقط یه آرزو داری اونم زیارت ِ کربلاست؟"

علی آقا مات شد

آقاجون گفت " سوار شو و برو به امون ِ خدا

فقط

فقط سلام ِ منو به امام حسین برسون"

 

علی آقا مثل ِ همه ما شوکه شده بود

اونقدر که حتی نتونست خداحافظی کنه

 

من هاج و واج به آقاجون نگاه کردم .. اقاجون با حلقه اشک ی تو چشماش گفت: با معرفتها فقط میگن چشم .. به عشق ِ آقا ... به هر چی اون بخواد میگن چشم .. "

 

آقاجون ِ من هنوز نتونسته بره کربلا

اما

اما من مطمئنم که سلامش به امام حسین رسیده

 

شما چطور

حساب ِ معرفت ِ شما با آقا امام حسین ع چه جوری ؟؟؟

امسال محرم ... واسه یک سالتون ... تا محرم سال ِ دیگه چه قول و قراری با آقا میذارین؟؟ چه عهدی باهاش میبندین؟؟

شماره تماس:

شماره پیامک:

***************************************

محرم چند سال پیش بود؛ داشتیم از مسجد برمی گشتیم که از دوستم پرسیدم : چطور میشه فهمید که عزاداری هامون مورد قبول بوده یا اینکه نبوده ؟

گفت : خیلی ساده ست، اگر مورد قبول واقع شده باشه دور خیلی از محرمات رو خط میکشیم و میشیم یک آدم دیگه و اگر این اتفاق افتاد و رعایت خیلی از مسایل رو کردیم میشه گفت که اون اتفاق خوب افتاده

*************************************************

عشق ِ به امام حسین ع ... از تکیه های ِ مُحرم و پرچم های ِ سیاه ِ عزای ِ حسین .. از بچگی و حتی قبل از هر الفبایی به دل ِ ما میشینه

از همون روزهایی که با پدر و مادر .. شبهای ِ محرم  ... راهی ِ هیات میشدیم .. راهی ِ مجلسی که در اون برای ِ اولین بار اسم ِ آقایی به نام حسین رُ شنیدیم و دیدیم که با بردنه اسمش چه بغض هایی شکسته و چه ناله هایی بلند میشه

قصه ما و عشق ِ امام حسین  از تعزیه روزهای ِ بچگی ِ

از نذریها و سینه زنی و زنجیر زنی

از یه دنیا خاطره که با دلامون گره خورده

عشق ِ ما به امام حسین ع  ..... عشق به دوست داشتنهای ِ ماست

عشق ِ به حسین ع  .. سرآمد و جمع ِ همه عاشقیهای ِ ماست

****************************************

در ارزش قطره اشک برای امام حسین علیه السلام  گفته اند:

قطره‌ای از آن اگر در جنهم بیفتد آتش و حرارت آن را خاموش می‌کند و ملائکه خود آن اش‌کها را گرفته و در شیشه‌ای ضبط می‌کنند. و نیز بیان شده که: برای هر عملی ثواب محدودی است جز ثواب آن اشک که اجر آن محدودیتی و یا اتمامی ندارد.

*******************************************

(داستان کوتاه از زندگی حضرت امام حسین ع)

پیامبر-ص بچه ای را در راه دید

نشست و اورا گرفت و به او اظهار لطف و مهربانی کرد

وقتی علت را جویا شدند فرمود :

من او را دوست دارم چون او فرزندم حسین را دوست دارد

زیرا دیدم وقتی حسین می گذشت

خاک زیر پایش را برمی داشت و بر صورت می کشید

و جبرئیل به من خبر داد که او از یاران حسین در واقعه کربلا خواهد بود

***************************************************

بیایید در ماه محرم اگه زنجیرمیزنیم ، قبل از اون زنجیر غفلت رُ از پای خودمون باز کرده باشیم ...
اگه که سینه میزنیم ، قبل از اون سینه دردمندی رُ از غم و آه پاک کرده باشیم ...
خوب ِ اگه اشکی میریزیم،  قبل از اون اشک از چهره ی مظلومی پاک کرده باشیم ...

اون وقته که با افتحار میتونیم بگیم : یا حسین (ع)

****************************************

آیت ا... امام موسی صدر رحمه ا... علیه در درک ِ حقیقت ِ عاشورا این طور میفرمایند که:

امیدوار ایم که این عاشورای ما و این روزهای ما، روزهای زنده ی حسینی باشد.

گریستن و بر پا کردن مجالس کافی نیست. حسین [علیه السلام ] به اینها نیازی ندارد. حسین شهید راه اصلاح است.

پس اگر در جهت اصلاح امت جدش کوشیدیم، او را یاری رسانده‌ایم و اگر سکوت کردیم یا مانع اصلاح شدیم او را وانهاده‌ایم و یزید را کمک کرده‌ایم.

***********************************

از به امام صادق (ع) پرسیدند: به چه جهت روز عاشوراء روز مصیبت و غم و اندوه و گریه شد در صورتی که روز وفات پیغمبر (ص) و فاطمه (ع) و شهادت امیر المؤمنین (ع) و شهادت امام حسن (ع) این چنین نیست؟

حضرت فرمودند: به جهت اینکه روز حسین (ع) مصیبتش از هر روزی سنگین­تر است، زیرا اصحاب کَساء که نزد خداوند از همه آفریدگانش عزیزتر بودند پنج تن بودند و حسین (ع) آخرین آنها بود و چون آن حضرت به شهادت رسید دیگر کسی که مایه عزت مسلمانان و تسلی خاطر آنها باشد نماند و به رفتن او گوئی همه آنها رفتند چنانکه تا او در حیات بود گوئی همه آنها زنده بودند

*********************************************

(حضرت امام رضاع)

امشب

خیلی از کسایی که در آرزوی ِ حرم ِ حسین ع بودن

دستهای ِ بغضشون رُ به ضریح ِ تو گره زدن و اشکهاشون رُ به تو میسپارن

به تو

که سالهاست

پناه ِ دل ِ مایی

و غصه هامون با تو سبک میشه

امشب به قدر ِ نگاهی  ما رُ دریاب

تا گذر از این  روزهای ِ سخت ِ مصیبت برامون ممکن بشه

***********************************

(حضرت امام زمان عج)

اینجا

همه،

دلهای ِ به سوگ نشسته شان را به امید ِ تو آرام میکنند

به امید ِ آن که تو بیایی

و پرچم ِ سرخ ِ برافراشته بر گنبد ِ حرم ِ حسین  ع را در دست گیری

اینجا همه

در انتظار ِ لبیک ِ وفا

به تواند

***********************************

برای ِ آخر حرفی نیست جز امید ِ این که این مجال ِ ناچیز مقبول ِ خدا و مورد ِ پذیرش ِ حسین ِ او باشه و امیدوارم  عشق ِ به امام حسین ع نور ِ همیشه دلهامون باشه

تا قراری دوباره

خداحافظ

***********************************

 

 

 

 

 

 

  • ۹۴/۰۸/۰۲
  • رادیو بدون شایعه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی