رادیو بدون شایعه

بایگانی
  • ۰
  • ۰

افق- دوشنبه

گروه فرهنگ و اندیشه ادیو ایران تقدیم میکند

**********************************

لحظه های ِ آسمانی

*******************************

به نام ِ خدایی که همه چی رُ میدونه

و سلام

****************************

به زمزمه نام و یاد ِ خدا

در فصل ِ همراهی ِ امروز .. با ما باشید

***************************

نمیدونم شما هم تا حالا به اون چیزی که الان میخوام بگم فکر کردین یا نه

و نمیدونم که آیا این مساله مثل ِ من برای ِ کسی دیگه ای هم مهم هست یا نه ....؟؟؟

با احترام به همه اساتید و بزرگان ِ علمی و قدردانی از سالها آموختن و یاد دادن ِ اونها

عرض میکنم که قصه از اون جایی شروع شد که بعضی چیزا با هم جور در نیومد ..!!!

به چشم ِ انصاف .. از یک بار و دوبار ِ این جوردر نیومدنها گذشتیم اما گاهی تکرارش خیلی زیاد بود

اونقدر که به چشم ِ انصاف هم نمیشد ازش  گذشت

 

راستش ماوقع .... انتظاری بود  که ما نداشتیم

انتظار ِ این که یه استاد ِ بزرگ .. استادی که درس ِ زندگی بهمون  یاد بده .... مفتون ِ زیبایی ِ غرور بشه...

*********************************

انتظار ِ این که  یه استاد ِ بزرگ... استادی که قرار بود الگوی ِ ما باشه ... جز خودش کسی رُِ نبینه...

*******************************

انتظار ِ این که یه استاد ِ بزرگ... استادی که رسم ِ صداقت بهمون میداد ... کلامش به دروغ تاریک بشه...

*******************************

خلاصه این جوردرنیودنها بهمون ثابت کرد که انگار علم .. فقط نمره بیست و مدرک ِ دانشگاهی نیست

*******************************

امروز حرفامون زیاده با ما بمونین تا بیشتر صحبت کنیم

به نظر ِشما اون علم و آگاهی ای که میتونه یه دارایی ِ باارزش واسه ما باشه

چه جور علمی ِ ؟؟؟؟

شماره پیامک:

شماره تماس:

******************************

راستش ما به حرمت ِ علمی که اون استادها آموخته بودن ، انتظاری برای ِ این اتفاقها نداشتیم و همین هم شد  که دیگه آروم آروم درس ِ استاد برامون  زمزمه محبتی نبود و ما از کلاس گریزون شدیم

گریزون شدیم و

کمی اون طرف تر .... رفتیم سراغ ِ یه  پیرمردی که کفاش بود ..  پیرمردی که شاگرد نمیخواست .. و سوادی هم  نداشت اما ...

اما حرفهاش .. درس بود .. درسی که دوست داشتی بهش گوش کنی و بی اجبار به دلت مینشست

حالا من موندم و نشونه های ِ علم ِ این دنیا  که انگار  ... یه وقتایی .. واقعی نیستن

شما چی فکر میکنین؟؟؟

شما فکر میکنین میشه روی ِ مدرک و تحصیلات ِ کسی برای ِ علمش حساب کرد ؟؟؟

 یعنی اگه کسی مدرک دانشگاهی نداشت ... حرفاش حساب و کتاب نداره؟؟؟

بیاین از خودمون شروع کنیم

اگه قرار باشه که شما خودتون به خودتون مدرک ِ دانشگاهی بدین .. علم و دونسته هاتونو در حد ِ کدوم مدرک میدونین؟؟؟

ابتدایی؟؟؟ راهنمایی؟؟؟ دیپلم؟؟؟ لیسانس؟؟ فوق لیسانس و یا دکترا؟؟

البته دلیلشم بگین که چرا یه همچین مدرکی رُ به خودتون میدین؟؟؟؟

***************************

قبل از هر صحبتی یه مساله ای رُ باید گفت: اون هم اینه که به کلام ِ همه اونهایی که به معرفت ِ خدایی رسیدن .. علم و آگاهی اون چیزی نیست که ما فقط توی ِ مدرسه و دانشگاه یاد میگیریم و به عیار ِ نمره ده و بیست توش سنجیده میشیم ... منظور از داشتنه علم دیدنه خدا در همه اوقات و مکانهاست

کدوم یکی از ما تا امروز .. با دیدنه برگهای ِ سبزی که شاید هزاران بار از کنارشون گذشتیم به معرفت ِ آفریدگار رسیدیم و زمزمه کردیم که

" برگ درختان ِ سبز در نظر ِ هوشیار

هر ورقش دفتریست معرفت ِ کردگار"

 

یا کدوم یکی از ما با دیدنه جریان ِ جوی ِ آب .. گذر ِ عمر مونو تماشا کریدم و زمزمه کردیم که:

" بنشین  برلب ِ جوی و گذر ِ عمر ببین"

 

اون علم و آگاهی ای که ما توی ِ دعای ِ امروز از خدا خواستیم علمی واقعی و زندگی بخش ِ

***************************

اولین قدم توی ِ دونسته ها اینه که آدم از خودش بدونه

بدونه که کجاها میتونه کاری انجام بده و کجاها کاری از دستش برنمیاد ...

اگه یه کم ... دقیق تر به آدمهای ِ دور و برمون نگاه کنیم .. به راحتی می بینیم که خیلی از گرفتاریها به خاطر ِ سنگهای ِ بزرگی بوده که برداشتیم ُ حالا نمیدونیم  که چی کارشون باید بکنیم

سنگهایی که یه روزی خسته مون میکنن و مجبوریم که روی ِ زمین بذاریمشون

سنگهایی که به خاطر ِ ندونستن ِ ما راه ِ خیلیا رُِ سد میکنن

***************************

یه علم ِ اساسی ِ دیگه ای که واسه داشتنش خیلی باید زحمت کشید ... علم ی به احوال ِ کسایی که برای ِ ما مهمن .. کسایی مثل ِ پدر .. مادر .. همسر .. فرزند .. خواهر و برادر و گاهی حتی دوست ...

کسایی که اگه درست درموردشون ندونیم، نمیتونیم کمک حالشون باشیم و اون جایی که بهمون احتیاج دارن .. باری از دوششون برداریم

خیلی از این دلخوریها و دلگیریها و درگیریها که گاهی به جدایی ِ ما از کسایی که دوستشون داریم ختم میشه .. به خاطر ِ اینه که ما اونقدری که باید  از کسی با ماست علمی نداریم ..

گاهی حتی راه ِ حرف زدن ِ با اون

ابراز ِ محبت و حل ِ مشکل رُ هم نداریم

به نظر ِ شما چه جوری میشه که ما بدونه علم  و دونستن .. سر ِ امتحان ِ مدرسه نمیریم ... اما براحتی ... با کسی برای ِ همیشه شریک ِ زندگی میشیم

 

 خدا ما بنده هاش ُ خوب میشناسه و میدونه که راه ِ خوشبختی مون .. توی ِ دونستن و آگاهیه

بیاین از خدا .. علم ِ حقیقی بخوایم

***************************

(بهانه های کوچک)

کاش ماها باور کنیم که

دونستن هیچ وقت راحت نیست و راحت هم به دست نمیاد ... رنج ِ شاگردی میخواد و طاقت ِ عمل

 

اونایی که میدونن هیچ وقت ... راه ر ُ گم نمیکنن

حتی اگه غبار ِ وسوسه ها و تردیدها  تشخیص ِ راه و بیراهه رُ سخت کنه ......

اونها با یقینی که در دل دارند به مقصد میرسن

***********************************

(به رنگ درنگ)

این هنر ِ که بتونی یه جاهایی توی ِ بدو بدویِ بقیه وایسی و به راهی که رفتی و راهی که در پیش داری نگاه کنی و تصمیمی تازه بگیری

 ******************************************

(مناجات)

الهی ما را دلی نازک تر از شیشه است

شنگ ِ بی مهری بر شیشه صندوق خانه دل ِ ما مزن

ای نامت عاشقان را دوا

یادت عشاق را جان

و نامت مژده وصال ِ آنهاست

برما ببخش که بی پرده از عشق سخن میگوییم

الهی شرم ِ حضور داریم و در وادی ِ حسرت سرگردانیم

خدایا اگر تو را نخوانیم

پس با که سخن بگوییم؟

 

الهی غبار ِ راه ِ تواییم

به سرانگشت ِ ملاطفت

غبار از آیینه دل ِ ما برگیر

و در آبگینه مصفای ِ چشمان ِ ما

چلچراغ ِ مهر ِ خود را بیفروز

زنگار از آیینه ایمان برگیر

دستگیر ِ ما باش

ای دستگیر ِ افتادگان

************************************



  • ۹۴/۰۶/۲۹
  • رادیو بدون شایعه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی