رادیو بدون شایعه

بایگانی
  • ۰
  • ۰

حکایات 1


حکایات

 

"حکایات و اندرزها"

(1)

خیلی از ماها همه عمرمون رُ در حسرت و آرزو و دوییدن برای ِ رسیدن به چیزی هستیم که خودمون بهترینش رُ داریم ....

((آورده اند که : ﻣﻼ‌ﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪ ﭘﺎﭘﻮﺵ ﻧﻮﺭﺍﻫﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﺪ .

ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﻪ ﮐﻔﺶ ﻓﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺍﺯ ﮐﻔﺶ ﻫﺎ ﻭﺟﻮﺩﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨــــــــــــــﺪ.

ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺣﺘﯽ ﭼﻨﺪ ﺟﻔﺖ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻧﺒﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺗﺎ ﻣﻼ‌ ﺁﺯﺍﺩﯼﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻬﯿﻪ ﮐﻔﺶ ﺩﻟﺨﻮﺍﻫﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.

ﻣﻼ‌ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﮐﻔﺶ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﮐﺪﺍﻡﺭﺍ ﺑﺎﺏ ﻣﯿﻠﺶ ﻧﯿﺎﻓﺖ.

ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪ، ﺍﯾﺮﺍﺩﯼ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.

ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﻩ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮ ﻣﻼ‌ ﭼﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺷﻨﺪﻩﺑﺎ ﺻﺒﺮ ﻭ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ

ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ.

ﻣﻼ‌ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﺮﯾﺪﻥ ﮐﻔﺶ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥﻣﺘﻮﺟﻪ ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪ. ﺁن ها ﺭﺍ ﭘﻮﺷﯿﺪ.

ﺩﯾﺪ ﮐﻔﺶ ﻫﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﭘﺎﯾﺶ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻣﯽ ﺩﺭ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﮐﺮﺩ.

ﺑﺎﻻ‌ﺧﺮﻩ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ. ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ کفش ها ﺭﺍ ﺑﺨﺮﺩ.

ﺍﺯ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻗﯿﻤﺖ ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ؟

ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺍﯾﻦ ﮐﻔﺶ ﻫﺎ، ﻗﯿﻤﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧــــــــــــــﺪ.

ﻣﻼ‌ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﻃﻮﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ. ﻣﺮﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﯽﮐﻨﯽ؟

ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: ﺍﺑﺪﺍ، ﺍﯾﻦ ﮐﻔﺶ ﻫﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﭼﻮﻥ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﭘﺎ ﺩﺍﺷﺘﯽ....))

 

ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ِ خیلی از ماست خیلی از مایی که ﻫﻤﯿﺸﻪ نگاهمون ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥه و ﺍﯾﺪﻩ ﺁﻝ ﻫﺎ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﺭُ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺟﺴﺖﻭﺟﻮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭُ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯿﻢ و ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ  که ﻣﺮﻍ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻏﺎﺯ ِ

ﺧﻮﺩﮐﻢ ﺑﯿﻨﯽ ﻭ ﺍﻏﻠﺐ ﺧﻮﺩﻧﺎﺑﯿﻨﯽ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ ﺷه ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ خودش رُ خیلی حساب نکنه ﻭ ﻫﯿﭻ ﺷﺄﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﻗﺎﺋﻞ ﻧﺒﺎﺷه که این اول ِ گرفتاریهاست

*************************************************

(2)

یکی بزرگترین گلایه های ِ خیلی از ماها اینه که چرا گاهی زندگی انقدر پیچیده و سخت میشه.... اونقدر پیچیده که احساس میکنیم تا ابد هم  نمیتونیم از پَسش بربیایم

من هیچی نمیگم جز این که اگه نگم صد در صد ... نود درصد ِ پیچیدگیهای ِ زندگی ِ ما دست ِ خودمونه دست ِ مایی که به جای ِ ساده دیدن .... پیچیده به همه چی نگاه میکنیم

((امتحان پایانى درس فلسفه بود. استاد فقط یک سؤال مطرح کرده بود! سؤال این بود که:

ــ شما چگونه مى‌توانید مرا متقاعد کنید که صندلى جلوى شما نامرئى است؟

تقریباً یک ساعت زمان برد تا دانشجویان توانستند پاسخ‌هاى خود را در برگه امتحانى‌شان بنویسند،

به غیر از یک دانشجوى تنبل که تنها 10 ثانیه طول کشید تا جواب را بنویسد!

چند روز بعد که استاد نمره‌هاى دانشجویان را اعلام کرد، آن دانشجوى تنبل بالاترین نمره کلاس را گرفته بود!!

او در جواب فقط نوشته بود :

«کدام صندلى؟!» ))

 

بیاین کمی ساده تر به همه چی نگاه کنیم چون مطمئنا دنیا انقدرها هم پیچیده نیست

****************************************************

(3)

زندگی ِ ما بازتاب ِ ذهنمونه و این بازتاب ِ  ذهنی نتیجه نگاهمون به دنیا

((زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند .

صبح روز بعد هنگامی که داشتند صبحانه می خورودند ، از پشت "پنجره" زن همسایه را دیدند که دارد لباس هایی را که شسته است، آویزان می کند .

زن گفت :

ببین ؛ لباس ها را خوب نشسته است !!!

شاید نمی داند که چطور لباس بشوید یا این که پودر لباسشویی اش خوب نیست !

شوهرش ساکت ماند و چیزی نگفت ...

هر وقت که خانم همسایه لباس ها را پهن می کرد ، این گفتگو اتفاق می افتاد و زن از بی سلیقه بودن زن همسایه می گفت ...

یک ماه بعد ، زن جوان از دیدن لباس های شسته شده همسایه که خیلی تمیز به نظر می رسید ، شگفت زده شد و به شوهرش گفت:

نگاه کن !!! بالاخره یاد گرفت چگونه لباس ها را بشوید ...

شوهر پاسخ داد:

صبح زود بیدار شدم و پنجره های خانه مان را تمیز کردم !!!))

 

زندگی ِ ماها هم همین جوری ِ ، اونچه که  ما از دیگران می بینیم دقیقا  به "پاکی پنجره" و "دیدی" که با اون نگاه می کنیم ...بستگی داره .. گفتم که زندگی ما بازتاب ذهنمونه

***********************************************

(4)

خیلی از ماها آرزمون رسیدنه به حس ِ رضایت از زندگی ِ

این که واقعا معنی ِ شیرینی ِ زندگی رُ بفهمیم .. مفهومی که برای ِ رسیدنه بهش همه عمر میدوییم و واسش به در و دیوار میزنیم

من یه دوستی دارم که حالش همیشه خوبه .... هم حال ِ خودش ..  و هم حال ِ زندگیش

دوستی که وقتی راز ِ رضایت ِ از زندگی رُ ازش پرسیدم بهم گفت (( رازش دو تا چیز ِ

یکی این که من هیچ وقت

از دیگران شکایت نمی کنم و به جاش خودمو عوض میکنم چون کفش پوشیدن راحت تر از فرش کردن دنیاست.

و دوم این که عاشق چیزی نیستم ولی همه دنیا رُ دوست دارم چون عشق انسان رُ داغ می کنه ،ولی دوست داشتن انسان رُ پخته می کنه!

هر داغی  یه روزی سرد می شه، ولی هیچ پخته اى دیگه خام نمی شه))

****************************************************

(5)

خیلی از ماها کام ِ زندگیهامون تلخ ِ چون از بقیه ناراحتیم

((عارف بزرگ حاج اسماعیل دولابی فرمودند:

هر وقت کسی شما رُ اذیت کرد و یا از کسی ناراحت شدید، نمی خواد به کسی بگین. بلکه استغفار کنین، هم برای خودتون، هم برای کسی که شما رُ اذیت کرده

بگو بیچاره کار بدی کرده و اگه فهم داشت، نمی کرد.

وقتی استغفار می کنی ،اگه قلبت حاضر نیست استغفار کنه، با زبون استغفار کن، اون وقت یک دفعه دلت نرم می شه

اگه دو سه مرتبه این کار رُ کردی، دیگه غم نمی تونه شما رُ بگیره. چون دیگه راهش ُ بلدی

استغفار "امان گاه" انسان ِ ، یعنی پناهگاه،

وقتی گفتی استغفرالله در پناه خدا هستی و کجا امن تر و آرامش بخش تر از آغوش خدا.....))

******************************************************

(6)

رفتار ِ همه ماها یه آینه اس از درونمون .... از درونی که فکر میکنیم هیچ کس نمیبینتش

((انسان های صادق به صداقت حرف هیچ کس شک نمی کنند وحرف همه را

را باور دارند.

- انسان های دروغگو تقریبا حرف هیچ کس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ می گویند .

- انسان های امیدوار همواره در حال امیدوار کردن دیگرانند .

- انسان های نا امید همیشه آیه یاس می خوانند .

- انسان های حیله گر معتقدند که همه مشغول توطئه هستند .

- انسان های شریف همه را شرافتمند می دانند .

- انسان های بزرگوار بیشترین کلامشان ، تشکر از دیگران است .

- انسان های نظر بلند هرکاری برای هرکسی می کنند، بازهم با شرمندگی می گویند:

- ببخشید که بیشتر از این از دستم بر نیامد .

- انسان های تنگ نظر هرکاری برای هرکس انجام دهند ، چندین برابر می بینندش .

- انسان های بامحبت در نهایت مهربانی همه را با جانم ، عمرم ، عزیزم خطاب می کنند.

- انسان های متواضع تقریبا در مقابل خواسته همه دوستان می گویند: چشششم . - انسان های پرتوقع انتظار دارند همه در مقابل حرف هایشان بگویند چشششم .

- انسانهای حسود همیشه فکر میکنند که همه به آنها حسادت میکنند .

- انسان های دانا در جواب بیشتر سوالات می گویند: نمی دانم .

- انسان های نادان در مورد هر چیزی می گویند : من می دانم..))

 

حواسمون به حرفا و کارا و رفتارمون باشه

******************************************************

(7)

اعتماد ، اتفاق ِ خوب ِ بین ِ آدمهاست ..... اتفاقی که ربط ِ عجیبی به احساسِ خوشبخت بودن داره

احساسی که با خوب فکر کردن درباره دیگران شروع میشه.....

((حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

اگر از برادرت چیز بدی دیدی یا شنیدی ،چشم و گوش خود را تکذیب کن،

اگر پنجاه نفر به تو گفتند:او چنین گفت و خودش گفت: من چنین نگفتم، حرفش را قبول کن و حرف آن ها را نپذیر.))

******************************************************

(8)

دیروز برای ِ دیدنه یکی از استادهای ِ قدیمیم به منزلشون رفته بودم

استادی که نه فقط در ایران که در تمام ِ دنیا ، نام آشنا هستن

بعد از صرف ِ چای بهشون گفتم من همیشه دلم میخواست از شما یه سوالی بپرسم ..

اونم این که اگه بخواین همه سالهای ِ تدریستونو توی ِ یه جمله خلاصه کنین اون  جمله چیه؟؟؟

" استاد گفت نه فقط سالهای ِ تدریس که من اگه بخوام ﺗﺠﺮﺑﯿﺎﺕ 50 ﺳﺎﻟﻪ ﺧﻮﺩمو ﺑﺎ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﺗﺪﺭﯾﺲ ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﯿﻠﯿﻮن ها ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺭُ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ خلاصه کنم ، فقط اینو میگم که :"ﻫﺮﮔﺰ ﻇﺎﻫﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ دیگران رُ ﺑﺎ ﺑﺎﻃﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩت ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﻧﮑن..... همین "

**************************************************

(9)

بعضی از ماها فکر میکنیم خدا یه وقتایی فراموشمون میکنه و مار ُ یادش میره

واسه همین سعی میکنیم بیشتر بدوییم تا خودمون چیزایی رُ که میخوایم بدست بیاریم

((از کاسبی پرسیدند:

چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی می کنی؟

گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم، پیدا می کند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم می کند!!!؟))

**************************************************

(10)

من گاهی حیرت میکنم از این گره ای که به قصه ازدواج ِ جوونا خورده و بیشتر از حرف و حدیث هایی که گاهی از دور و بر میشنوم

((پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری رفت...

پدر دختر گفت:

تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمی دهم...!!

پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر رفت، پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت:

ان شاءالله خدا او را هدایت می کند...!

دختر گفت:

پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت می کند، با خدایی که روزی می دهد، فرق دارد؟؟!!!!...))

******************************************************

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • ۹۴/۰۶/۲۸
  • رادیو بدون شایعه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی