رادیو بدون شایعه

بایگانی
  • ۰
  • ۰


برنامه زنده صدای راهبران

  • رادیو بدون شایعه
  • ۰
  • ۰

برنامه جشن سپاس

  • رادیو بدون شایعه
  • ۰
  • ۰

برنامه  عصر عید فطر - شادی

  • رادیو بدون شایعه
  • ۰
  • ۰

برنامه قنوت شکر

  • رادیو بدون شایعه
  • ۰
  • ۰

برنامه افطار سی ام

  • رادیو بدون شایعه
  • ۰
  • ۰

برنامه سحر سی ام 

  • رادیو بدون شایعه
  • ۰
  • ۰

راه شب- جایزه




به نام خدا و سلام

****************************************************
طاعات و عبادات مقبول و پیشاپیش عیدتون مبارک

***************************************************

آقا امشب میخوایم از یه چیزی حرف بزنیم

که

از یه بچه دو ساله گرفته تا یه آدم ِ صد و دو ساله همه دوستش دارن

یه چیزی که وقتی میگیریش

 اعتماد به نفست میره بالا

خون توی ِ رگهات جریان پیدا میکنه

ضربان ِ قلبت تند میشه

دلت میخواد یه چیزی بگی اما یه وقتایی زبونت بند میاد

دنیا جلوی ِ چشمات روشن میشه

با خودت میگی حتما من از همه بهتر بودم که دادنش به من

و تا مدتها و حتی یه وقتایی تا آخر ِ عمر هم با فکر گرفتنش خوشحالی

یکی نیست به من بگه

حالا اینی که میگی چی هست

"جایزه"

آره دیگه ... من جایزه رُ میگم

*****************************************************

سلام به همه اونایی که این روزا دست و بالشون حسابی پُره

پر از جایزه هایی که خدا بهشون داده

*******************************************************

آقا این جایزه خودش یه اتفاق ِ فوق العاده اس .. حالا شما فکر کنین ... چی میشه اگه این جایزه رُ از خدا خدا بگیری

*******************************************************

من فکر نمیکنم توی ِ این دنیا کسی وجود داشته باشه .. که وقتی بهش جایزه میدن ... ناراحت بشه .. بغض کنه و حتی بزنه زیر ِ گریه

********************************************************

فکر نمیکنم کسی وجود داشته باشه که با التماس بهش جایزه بدن

چون ذات ِ جایزه .. عین ِ نون خامه ای .. و کمتر کسی میتونه دست ِ رد بهش بزنه

*******************************************************

امروز ُ با ما باشین چون نُقل ِ امروز ِ حرفهای ِ ما ... جایزه و جایزه دادن و صد البته گرفتنش

راستی

بهترین وشیرین ترین و خاطره انگیز ترین جایزه عمرتون چی بوده ؟؟

شماره تماس:

شماره پیامک:

 ********************************************************
(داستان کوتاه)
اقاجون من یکی از اون کسایی ِ که خیلی اهل ِ جایزه دانه و خیلی از رفتارهای ِ خوب رُ
 در ما با همین حس ِ خوب ایجاد کرد
آقاجونی که همیشه سر ِ قولش بود و حتی یه بار هم زیر ِ قرارش برای ِ جایزه نزد
قول دادنه به بچه ها از بزرگترا خیلی مهم تره
چون اونا روی ِ بزرگتراشون یه حساب ِ دیگه ای میکنن
 و چون دلشون کوچیکه اگه یه وقت به قولت عمل نکنی
نمیتونن باهاش کنار بیان و دلشون میشکنه
آقاجون همیشه میگفت
جایزه دادنه راه ِ بدست آوردنه دل ِ بچه هاست واسه همین توی ِ جایزه دادن خیلی براشون شرط و شروط نذارین
میگفت همین که سعی شونو واسه انجام ِ کاری کردن
بهشون جایزه بدین و بذارین این احساس ِ خوب و شیرین همیشه توی ِ دلشون باشه
آقاجون میگفت بچه ها خیلی اهل ِ حساب و کتاب نیستن
واسه همین با جایزه های ِ بزرگ حس ِ خوب ِ بچگیشونو به جایزه خراب نکنین
راستش این که من یاد ِ این حرفا افتادم  بخاطر ِ دیروز  بود
بخاطر ِ دیروز که من و داداشم و آقاجون
یه چند جایی رفتیم دید و بازدید 

امید پسرش هم با ما اومده بود

جلوی ِ در به امید میگه ..... اگه قول بدی که حرف نزنی ... دست به میوه و شیرینی نزنی

شیطنت نکنی ..... از روی ِ صندلیت جُم نخوری ..... لباست ُ کثیف نکنی .... بچه مودبی هم باشی ... برگشتیم خونه جایزه داری و میتونی یک ساعت با کامپیوترت بازی کنی

امیدم نه گذاشت و نه برداشت گفت : من این همه بدبختی بکشم واسه یه ساعت بازی ... مگه من عقل ندارم .... من همه اون کارارُ میکنم ... یه ساعت بازی هم نمیکنم

آقاجون که تا اون موقع ساکت بود داداشم کشید کنار و گفت

چیه واسه یه جایزه

 هفت خوان ِ رستم ُ ساختی

خودت میتونی به این حرفایی که زدی عمل کنی که از این بچه میخوای

بعدش رفت سمت ِ امید و بهش گفت

تو پسر ِ خوبی هستی اونجا هم همین جوری خوب باش تا بعدش با هم بریم بستنی فروش و از این بستنی قیفی بزرگا  بخوریم امیدم
هنوز حرف ِ آقاجون تموم نشده گفت
چشم


شما چطور
بهترین وشیرین ترین و خاطره انگیز ترین جایزه عمرتون چی بوده ؟؟

شماره تماس:

شماره پیامک:

*********************************************
 
از همون اول ِ اول ِ دنیا

جایزه و پاداش همیشه مال ِ شاگرد اولا بوده

مال ِ اونایی که توی ِ خوبها و بدهای ِ پای ِ تخته سیاه .... همیشه اسمشون زیر ِ خوبها بوده
 اونم 
 با ده تا ستاره جلوی ِ اسمشون

شاگرد اولها و آدمهای ِ خوبی که غیر از مدرسه ..... توی ِ زندگی واسه خودشون کسی بودن و با بقیه فرق داشتن

خداییش اگه شما هم بخواین جایزه بدین ... به کیا میدین

به اون بچه خوبها .... یا به اونایی که تویِ زندگی یه مردود ِ همیشگی ان

فکر کنم جوابش معلومه

فقط ...... فقط این که حساب شاگرد اولی و خوب بودن واسه خدا یه جور ِ دیگه اس

چون خدا یه چیزایی رُ میبینه که هیشکی نمیبینه و یه چیزایی رُ میشنوه که هیشکی نمیشنوه

برای ِ همین ارزش ِ جایزه ای که خدا به بنده هاش میده

خیلی بیشتر از جایزه های ِ ماست

چون

توی ِ معیارش هیچ کم و کسری نداره

*********************************************************

هیچ جایزه ای مفتی و مجانی نیست

محال ِ کسی بدونه زحمت به چیزی برسه

که اگه برسه هم موندنی نیست

واسه همین خیلیا ... یعنی اونایی که واقعا توی ِ دنیا برنده ان .... از جایزه های ِ کوچیک میگذرن .... تا به جایزه های ِ اصلی برسن

مثل ِ اونایی که سی روز از لذت ِ خوردن و آشامیدن میگذرن

چشمشونو روی ِ خیلی چیزا میبندن

خیلی چیزا رُ نمیشنون

تا به اون هدیه بزرگ ِ خدا برسن

به هدیه ای که لذتش از همه خوشیهای ِ دنیا بزرگتره

اونقدر که همه چی رُ از یادت میبره

***********************************************************

وقتی قول ِ میدین سر ِ حرفتون وایسین .. بخصوص توی ِ قصه جایزه

نشین مثل ِ بابای ِ من که خریدنه دوچرخه شاگرد اول شدنه کلاس ِ اولمو انقدر طول داد که من خودم واسه کلاس اول بچه م .... دوچرخه خریدم

تازه هنوزم هر وقت منو میبینه .. میگه من سر ِ قولم هستما

*****************************************************

چند وقت قبل خانمم توی ِ آشپرخونه داشت گوشت چرخ میکرد و منم داشتم تلویزیون میدیدم که یه آقای ِ محترم روانشناسی فرمودن

جایزه فقط مال ِ مدرسه نیست .... برای ِ بهبود ِ روابط ِ خانوادگی ... به همسرتون به بچه هاتون بابت ِ کارای ِ خوبشون جایزه بدین

آقا من دیدم که این حرفا خیلی به صلاح نیست و طی ِ ترفندی هنرمندانه یه جوری که کسی نفهمه کنترل ِ تلویزیون ُ برداشتم که کانال ُ عوض کنم

پیش ِ خودم مطمئن بودم که با اون همه سرو صدای ِ چرخ ِ گوشت خانمم چیزی نشنیده

 باورتون نمیشه تا اومدم کانال ُ عوض کنم ... خانمم از توی ِ آشپزخونه گفت : من دارم گوش میدم عوضش نکن

حالا شما قیافه منو تصور کن توی ِ اون اوضاع

*****************************************************

شاید یه عده بگن این حرفا کلیشه اس

ولی باور کنین که بیشتر از این که جایزه ِ چی باشه

محبت و ارزشی که پشت ِ جایزه اس مهمه

اصلا ما هیچی .. شما اگه منصفانه با خودتون فکر کنین .... بهترین جایزه زندگی تون چی بوده

من هنوزم .... لذت ِ اون مدادرنگی ِ چهار رنگی رُ که از معلم ِ کلاس ِ اولم جایزه گرفتم با هیچی عوض نمیکنم .... مدادرنگی ای که هیچ وقت دلم نیومد باهاش چیزی بکشم و هنوز نو و تراش نشده اس

*****************************************************

توی ِ جایزه دادن باید حواسمون به اوضاع باشه

به این که الان جای ِ چی توی ِ زندگیهامون خالی ِ و دقیقا اونو به هم جایزه بدیم

من فکر میکنم

یک ساعت زود اومدنه به خونه

و یا یه قدم زدنه ساده با بچه کوچیکتون توی ِ پارک

و حتی یه شام ِ حاضری ِ دور ِ هم

برای ِ خیلی از ماها یه جایزه بزرگ ِ

****************************************************

توی ِ جایزه ها اهل ِ حساب و کتاب نباشین

من یه خواهر دارم که به مناسبتهای ِ مختلف واسه بچه من جایزه میگیره

یه مناسبتهایی که بعضیاش واقعا خنده داره ِ

مثلا به مناسبت ِ این که 6 ماهه مانتوی ِ مدرسه شُ تمیز نگه داشته

یا به مناسبت ِ این که همیشه ناخن هاش کوتاهه

اینا خوبه اما بچه ها و حتی آدمای ِ بزرگ نباید عادت کنن که برای ِ کارایی که وظیفه شونه جایزه بگیرن

این کارش منو خیلی گرفتار کرده چون یه وقتایی دخترم حتی واسه بستن ِ بند ِ کفششم از من جایزه میخواد

تازه اینا همه به کنار

نمیدونم این چه کاری ِ که از من توقع داره به همون اندازه واسه بچه اش جایزه بگیرم والبته به همین مناسبتهای ِ بی مزه

آخه انگار یه جاهایی ماها کلا یادمون میره که فلسفه این جایزه داده و جایزه گرفتنها چی بوده

*********************************************

چند وقت ِ قبل خانمم مثلا یواشکی منو کشید کنار و بهم گفت : امیر.... توی ِ کلاس زبانش نمره اول ُ گرفته

گفت : اگه تونستی یه جایزه کوچیک براش بگیر

منم فرداش رفتم لوازم التحریری ُ یه جامدادی براش گرفتم

آقا باورتون نمیشه جامدادی رُ که دادم دستش دیدم هی داره جیباش ُ زیر و رو میکنه

بهش گفتم: دنبال ِ چی میگردی

گفت : دنبال ِ تراولهاش ... آخه با این جایزه های ِ کوچولو .... چک و تراول هم میدن "

آقا منو میگی ... اصلا مونده بودم چی بگم .... آخ که اگه خانمم نبود .... یه جایزه اساسی خودم بهش میدادم

***********************************************************

جایزه دادن و جایزه گرفتن بزرگ و کوچیک نداره

یه وقتایی میشه ما به پدرو مادرهامون جایزه بدیم

جایزه برای ِ یک عمر زندگی ِ فداکارانه و این که از هر چی که داشتن برای ِ ما گذشتن

البته مطمئنا خیلی از کارها رُ با هیچ جایزه ای نمیشه جبران کرد

**************************************************************

یادمون باشه که ما موظف به انجام ِ وظایفمون هستیم

وظیفه ای که در قبالش نباید توقع ِ جایزه داشت

*************************************************************

از اداره زنگ زدم به خانمم و گفتم که من کارمند ِ نمونه شدم

با خوشحالی گفت : واقعا ... یه جایزه پیش من داری

تا وقتی برم خونه همش تو فکر ِ جایزه م بودم

وقتی رسیدم ... دیدم در ظاهر خبری نیست

خانمم دو تا چایی آورد بهش گفتم : پس جایزه من کو ....

خندید و گفت : چقدر هولی الام میارم

بعدش رفتم و یا چند متر پارچه اومد

بهش گفتم : این چیه

گفت : این جایزه ِ توا ِ

گفتم: این همه پارچه

گفت : نخیر .. جایزه ات یه دستمالِ که میخوام با این پارچه برات درست کنم و روشم گلدوزی کنم

گفتم : پس بقیه پارچه رُ چی کار میکنی

گفت : چاره ای نیست .. با بقیه شم واسه خودم یه لباس میدوزم

****************************************************

جایزه ... عین ِ یه شارژ دوباره واسه باطری ِ

شارژی که یه وقتایی خیلی خرج بر نمیداره

برای ِ داشتنه یه زندگی ِ با طراوت و شاداب ... این حداقل ها رُ از هم دریغ نکنیم

*****************************************************

(حضرت امام رضاع)

وقتی نام ِ تو می آید ... من دستهای ِ خالی خود را میبینم و مهربانی ِ تو را که نهایتی ندارد

وقتی نام ِ تو می آید .. من .. کوچکی ِِ خودم را میبینم و بزرگی تو را که در اوجی اعلاست

وقتی نام ِ تو می آید .. من کسانی را میبینم که در طریق ِ مهر از من جلوترند

و قدم های ِ من هیچ وقت به آنها نمیرسد

اما .. اما تو بگو .....

وقتی آهوهای ِ گریز پای ِ صحرا هم از محبت ِ تو بی نصیب نمیمانند

میشود که سهم ِ من از محبت ِ تو هیچ باشد ؟؟!!!

نه ...... به مهربانی ِ تو قسم که نمیشود ....

پس سلام ِ من بر تو که میدانم بی جواب نیست و آغاز ِ باران ِ محبت ِ توست

*****************************************

(برای ِ حضرت مهدی عج)

رسم ِ ما با تو ..از ازل رسم ِ محبت بوده است

رسم ِ محبت ِ معشوقی که عاشقانی بسیار دارد و به محک ِ این عشق .. سهمشان هجران شده است

هجران ... تا از میان ِ این خیل ِ عاشق ..تنها .. کسانی بمانند که محبتشان حقیقی ست

کسانی که پس از ظهور .... رفیق ِ نیمه راه نمیوشند و تا ابد ... تا وصال ِ راستین میمانند

خدایا به سختی ِ این روزهای ِ انتظار .. محبت ِ ما را حقیقی کن

***************************************

(خداحافظی)

برای آخر حرفی نیست جز امید ِ این که

جوری زندگی کنیم که شایسته بهترین جایزه ها از خدا باشیم


تا قراری دوباره خداحافظ

  • رادیو بدون شایعه
  • ۰
  • ۰

برنامه افطار بیست و نهم



به چشم به هم زدنی رسیدیم به بیست و  پنجمین روز تیر ماه سال
1394
و بیست و نهمین روز ِماه مبارک رمضان

*******************************************

به نام ِ خدایی که مُعطی ِ

و همیشه اعطا کننده اس

*******************************************
 
میگن کسی که سلام میکنه دنبال ِ یه بهانه دوستانه اس که سر ِ حرف ُ با آدم باز کنه
 
پس ...... سلام
 
میگن کسی که سلام میکنه راحت و بی دردسر میره سر ِ اصل ِ مطلب
 
پس .... سلام
 
میگن کسی که سلام میکنه میدونه که باید قدر ِ این با هم بودنها رُ بدونه
 
پس .... سلام
 
میگن کسی که سلام میکنه حتما حرفاش شنیدنی ِ

پس سلام

میگن کسی که سلام میکنه حتما شما رُ یه هم صحبت ِ خوب دیده

پس برای ِ یه گپ و گفت ِ ساده و صمیمی
 سلام
***********************************
امروز هم دنبال ِ تَرک کردنیم

و بهترش دنبال ِ تغییر دادن

دنبال ِ تغییر دادنه چیزی که همچنین محسوس یا نامحسوس آرامشمونو کم کرده
 
*********************************
 
امروز میخوام از یه چیزی بگم که بین ِ ماها خیلی رواج داره

*********************************

انقدر که خیلیا از صبح که بیدار میشن مشغولشن تا شب

 *******************************

یه کاری که واقعا وقتی بهش فکر میکنی نمیفهمی چرا انقدر درگیرش هستی
 
 ***********************************

یه سوال مادر ِ شمام خوراکیهای ِ خوب ُ جمع میکنه میذاره واسه یه روزی که شاید مهمون بیاد؟؟؟
 
***************************************
توی ِ خونه چند تا از شما یه عالمه وسیله هست که جمع کردن واسه جاهاز دخترخونه که اگه خاستگار اومد اسباب و اثاث داشته باشه

**********************************

پدرتون ماشینش همیشه گوشه پارکینگ ِ که اکه یه روزی خواستین برین سفر آماه باشه

*****************************************
 
همه حقوق ِ شوهرتون میره تو یه حساب ِ پس انداز که بعد از ده  بیست سال خونه بخرین
 
****************************************

 اسباب بازیهای ِ نو و شیک و گرون ِ بچگیتون بالای ِ کمد بود و انقدر ازش استفاده نکردین که یا بزرگ شدین یا سهم ِ یکی دیگه شد

**************************************
لباسهای ِ خوبتونو هیچ وقت نمپوشین تا اگه یه وقت یه مهمونی ای پیش اومد تر و تمیز باشه
 
*************************************

بشقابهای ِ خوبتون گوشه کمد ِ واسه مهمون

*********************************

پول ِ پارک و سینما بردنه بچه هاتونو جمه میکنین که دو سه سال بعد واسش دوچرخه بخرین

***********************************
خب این شد که همش بعدا

پس واسه زندگی ِ الانتون چیکار میکنین

 ************************************

ایشالا که صد و بیست سال عمر کنین اما اگه یه وقت به سال ِ بعدم نرسیدین چی

*************************************
 
با  این همه واسه بعد و روز ِ مبادا چیکار میکنین
***************************************
 
البته تا یه حد و اندازه ایش خوبه
 
این که آدم یه درصدی از داشته هاش ُ بذاره واسه آینده ای که نمیدونه توش چه اتفاقی میافته
 
اما این که از همه چی بگذری و درست بگی واسه بعدا

نه
 
خداییش این دیگه زندگی نیست

چون ماها از خودمون صد درصد گذشتیم و همش میگیم آینده

چیزی که نمیذاره از روزهای ِ امروز  و داشته هامون حتی کم لذت بیریم

******************************************

ماها داریم میدوییم واسه زندگی کردن

 زندگی کردنی که بیشترش

امروز و یه کمش هم واسه فرداس

میگم کمش چون معلوم نیست به فردا برسیم

و امروز اصل ِ

اون یه کم هم واسه این که اگه رسیدیم و خدایی نکرده مشکلی پیش اومد یه چیزی تو دستمون باشه

اینجوری دیگه دلشوره هم نداریم و همچین

با یه دل ِ آسوده با امروزمون کیف میکنیم  

****************************************
 
شما چی فکر میکنین؟؟؟

به نظر ِشما چطوری میشه ترس ِ از آینده رُ کم کرد و توی ِ همین روزای ِ نزدیک ِ امروز زندگی کرد ؟؟؟؟

شماره تماس:

شماره پیامک:
*****************************************
 
(حدیث ماه رمضان)

حضرت رسول خدا ص میفرمایند: اگر بندگان ارزش ِ ماه رمضان را میدانستند آرزو میکردند که همه سال ماه ِ مبارک رمضان باشد
****************************************
 
شمار ُ نمیدونم اما توی ِ خونه ما اینجوری بود که تا یه لباس ِ خوب و قشنگ میخریدیم باید میذاشتیمش توی

ِ کمد واسه اون روزی که قرار بود بریم مهمون

و خدا میدونه که چه روزایی تو حسرت ِ پوشیدنش دلمون آب شد

یا این که تا بابام خدا بیامرز یکی دوجعبه شیرنی میگرفت مادرم قایمش میکرد واسه مهمونی آخر هفته

یا این که تا یه ظرف و ظروف قشنگی میخرید

میبرد زیر زمین واسه جاهاز خواهرم

اونم خواهری که اون موقع ها ده سالش بود

یادمه بابام بهمون پول تو چیبی میداد و من آرزو داشتم که یه بار با اون پول ِ آب نبات قیچی بخرم اما مادرم پولا

رُ از ما میگرفت و بهمونمیگفت که واسمون جمع میکنه برای ِ روز ِ مبادا   


یادمه بنده خدا بابام میگفت خانم ولش کن بذار با این دو زار پول کیفش ُ ببره

واسه روز ِ مبادا هم خدا بزرگه

خلاصه کلی از لذتهای ِ قشنگی که میتونستیم توی ِ بچگی و نوججونی و جوونی داشته باشم سر ِ همین ترس ِ از

آینده و جمع کردنه واسه روز ِ مبادا  تموم  شد و رفت

من بزرگ  شدم و به لطف ِ همون جمع کردنه کلی پول داشتم اما حالا دیگه خیلی از اون چیزایی که قبلا

 داشتنشون خوشحالم میکرد

احساسی بهم نمیده

حالا قضیه یه جور ِ دیگه شده

حالام باید حقوقمو دو دستس بذارم بانک و پول جمع کنم واسه خونه

حالام تا به شوهرم میگم بریم سفر

میگه پولش ُ گذاشتم ماشین ُ عوض کنم

و خلاصه قصه ِ ادامه داره

میدونین

من به مادرم و شوهرم و

 همه اونایی که اینجوری فکر میکنن حق میدم

ولی فکر میکنم اینجوری دیگه خیلی سفت و سخته

میشه آسون تر گرفت و کمی هم از امروز ِ زندگی لذت برد
 
*******************************************
ماها هم خودمون باید یاد بگیریم و هم به بچه هامون باید یاد بدیم که اولا مهم تر از فردا ، امروز ِ

کسی که نتونه از امروزش استفاده کنه و باهاش خوش باشه

فردا هم کاری نمیکنه

باید یاد بگیریم که آدم واسه دلواپسی ِ روزایی که هنوز نیومده

همه امروزش ُ خراب نمیکنه

اولا خدایی که امروز  هست فردا و پس فردا و سالهای ِ بعد هم هست

دوما اگه خیلی نگرانین

یه بیمه کوچیک و یه درصد ِ کمی از حقوق ِ و خرج ِ ماهانه تون کافیه برای ِ کنار گذاشتن

بقیه شُ باید همین امروز استفده کرد

و گرنه مثلمون میشه مثل ِ اون بچه چهار پنج ساله ای

که امروز با یه آب نبات خوش ِ ولی ما بهش میگیم که پولش ُ واست میذاریم بانک که بیست سال ِ دیگه خونه بخری

اینجوری لذت ِ ساده امروز شس ازش گرفتیم و بهش وعده روزی رُ دادیم که شای اصلا نبینه

و اگه ببینه هم معلوم نیست که خونه بیس سال ِ دیگه قدِ آب نبات چوبی ِ پنج سالگی خوشحالش میکنه یا نه

خواهش میکنم انقدر خوشیهای ِ امروزمونو فدای ِ ترس ِ از فردا نکنیم
 

*****************************************

دیروز رفته بودم خونه یکی از دوستام

بهم گفته بود که یه دست مبل ِ نو خریده

بنده خدا شوهرش هی ذوق داشت که مبلا رُ به من و شوهرم نشون بده اما دوستم یه ملافه بزرگ کشیده بود رو

همشون و میگفت که کثیف میشه

وقتی میاومدیم خونه شوهرم گفت که دلم برای ِ اقا پویا خیلی سوخت

گفتم چرا

گفت فکر کن با کلی ذوق و شوق یه دست مبل خریده اما خودش نمیتونه کیفش ُ ببره


حق داشت این رفتاری ِ که خیلی از ماها داریم

ترس ِ از خراب شدن
کثیف شدن
از بین رفتن

خب بابا جان اصلا کثیف شه میشوریش

خراب بشه درستش میکنی

به قول ِ خان جونم

مرگ که نیست که دوا نداشته باشه
 
*****************************************

باور تون میشه این رفتار ِ مثلا ساده و بی اهمیت ِ ما چه اثراتی روی ِ خودمونو بچه هامون داره

من کسی رُ میشناسم که پنجاه سالش ِ و اتاقش پره از عروسک

از عروسکهایی که توی ِ بچکی همش بهش گفتن بده نگه داریم واسه سال ِ دیگه ات


من کسی رُ میشناسم که هنوزم وقتی لباس ِ مهمونی میپوشه دلش شور میزنه و یاد ِ بچگیهاش میافته که نکنه

 کثیفش کنی

نکنه پاره اش کنی
 

من کسی رُ میشناسم که کمدش پر از کفش و لباس ِ

نو و قشنگ ِ اما وقتی میخواد بره مهمونی همون لباس کهنه شُ میپوشه

من کسی رُ میشناسم که با شصت سال سن بزرگترین آرزوش داشتنه یه دوچرخه اس
اما حالا دیگه روش نمیشه سوار ِ دوچرخه بشه

من کسایی رُ میشناسم که برای ِ داشتننه همه این چیزایی داشتن و اجازه استفاده ازش ُ نداشتن

دست به کارایی زدن که یه وقتایی باورش ممکن هم نیست
 
کارایی که خیلی براشون گرون تموم شده

************************************************

(دین من مکتب من)  

من مسلمونم و افتخارم اینه که در دین ِ من به قدر ِ دونستنه اوقات خیلی سفارش شده

من مسلمونم و افتخارم اینه که  در دین ِ من به قدر ِ همدیگه رُ دونستن خیلی اهمیت داده شده

من مسلمونم و افتخارم اینه که خدایی دارم که رزاق بودنش همیشگی ِ

من مسلمونم و افتخارم اینه که خدایی دارم که هیچ وقت تنهام نمیذاره و من هراسی از آینده ندارم

من مسلمونم و افتخارم اینه که دینی دارم که بهم یاد داده چطور با تدبیر زندگی کنم

من مسلمونم و افتخارم اینه که خدایی دارم که بهم یاد داه در امروز زندگی کن و نگاهی هم به فردا داشته باش

***********************************************

واقعا یعنی چی که ماها واسه بچه مون لباسی که دوست داره ُ نمیخریم و به جاش با پولش براش حساب ِ بانکی باز میکنیم

یعنی چی که واسه تولد ِ بچه مون به جای ِ اسباب بازی و کتاب و عروسک سکه کادو میدیم و افتخار میکنیم که براش پس انداز میکنیم

یعنی چی که مدتهاست با زن و بچه مون یه رستوران نرفتیم و تا حرفش پیش میاد میگیم داریم واسه قسط ی بعدی پس انداز میکنیم

یعنی چی که با وجود ِ توان ِ خرید ِ یه خونه کوچیک سالها مستاجر میمونیم تا بتونیم اون خونه رویایی ای که آرزوش ُ داریم بخریم

یعنی چی که بلد نیستیم با نگاهی منطقی به آینده و برآورد ِ اونچه که نیاز ِ از زندگی امروز مون لذت ببریم

 ***********************************************

بازم میگم که ما مخالف ِ اینده نگری نیستیم

فقط میگیم به اندازه و بدون ِ ترس و دلواپسی
 
*********************************************

خدا هست پس هراسی برای فردا نیست

*********************************************
 
( قبل از اذان)

خدایا تا هیچ شدنه فاصله زمین و آسمانت تنها چشم بر هم زدنی فاصله است
به حرمت ِ این لحظات ِ دل ِ مرا از تمام ِ بندهای ِ دیده و نادیده رها کن
از بندهایی که نمیگذارد این دل ... مسافر ِ آسمان ِ آستان ِ تو شود
****************************************


  • رادیو بدون شایعه
  • ۰
  • ۰

برنامه افق- 5 شنبه

  • رادیو بدون شایعه
  • ۰
  • ۰

راه شب- مژده


راه شب مژده

  • رادیو بدون شایعه