برنامه
گروه معارف و مناسبتهای رادیو ایران تقدیم میکند.
**********************************************
به افق آفتاب
***********************************************
به نام خدایی که زنده کننده دلهاست و سلام
***********************************************
در نیم روز ِ زمستونی ِ 7 دیماه با امید ِ به بهترینها در خدمت ِ شما هستیم و آرزو میکنیم که با دلی زنده و شاد شنوای ِ برنامه امروز ِ ما باشید.
***********************************************
گفتم دل ِ زنده و یاد ِ یه جمله ای افتادم. یکی میگفت : بعضی آدما زنده نیستن و فقط زندگی میکنن. راستش اول خیلی متوجه حرفش نشدم اما وقتی دقت کردم دیدم چه حرف ِ پرمعنایی زده.
**********************************************
واقعا ماها زنده ایم یا این که فقط زندگی میکنیم؟
*********************************************
اصلا شرایط و ویژگیهای ِ این زنده بودن ِ واقعی چیه؟
*********************************************
شاید کمی عجیب به نظر برسه اما زنده واقعی به کی میگن؟
******************************************
ما امروز درباره همین مساله صحبت میکنیم چون باور داریم که طعم ِ شیرینه زندگی و درک ِ خوشبختی تنها نصیبه کسایی میشه که واقعا زنده و زنده دلن؟
*******************************************
به نظر ِ شما ویژگیهای یه آدم ِ زنده واقعی چیه؟
شماره تماس:
شماره پیامک:
********************************************
بر اساس آیات قرآن حیات و زنده بودن و زندگی چند نوع ِ :
حیات نباتى ، که خدا در مورد ِ اون در قرآن میفرمایند: خداوند زمین را (با رویاندن گیاهان) زنده مىکند.
حیات حیوانى که در مورد ِ اون میفرمایند: شما مرده بودید پس او شما را زنده کرد.
حیات فکرى ، که در قرآن آمده است: پیامبر شما را به چیزى دعوت مىکند که (دلهاى مرده) شما را زنده مىکند
حیات ِ اجتماعى ، که در سایه امنیّت بدست میاد در قصاص و انتقام به حقّ ِ .
و حیات قلبى و روحى که قرآن افرادى را که داراى دلهاى زنده و روحهاى پاک و آمادهاند هشدار مىدهد.
*****************************************
حیّ و میّت در معنای لغوی به زنده و مرده اطلاق می شه اما در نگاه اهل معرفت مرده و میّت به چیزی میگن که منشأ خواص و آثار نباشه و آثار مطلوب از اون صادر نشه یا در او نباشه. قرآن بارها از کافران و جاهلان تعبیر «مرده» کرده ، چراکه حیّ و زنده واقعی اون کسی ِ که منشأ خواص و آثار و عارف به خداوند متعال و صاحب بصیرت باشه.
در حقیقت ، بدون خداخواهی نمیشه حیاتی برای انسان تصور کرد و او رُ زنده اسم گذاشت؛ پس بازگشت حیات واقعی انسان به توحید اونه و اگه بینش توحیدی انسان بازستانده بشه، آدمی حیات خودش رُ از دست می ده و در فرهنگ جامع دین به شمار «مردگان » میاد.
***********************************************
بر این حقیقت ملکوتی تصریحات متعددی از قرآن و حدیث، آمده از جمله، قرآن کریم درباره انسانی که از توحید فاصله گرفته و به دام شرک افتاده ، چنین می فرماید: (سوره حج، آیه31)، در این آیه انسان مشرک به دو گونه، تشبیه شده که هر دو کنایه از مرگ و نابودی و عدم حیات معنوی اوست؛ پس مشرکان، اگرچه دارای زندگی نباتی و نمودهای زیست شناختی ان، اما از حیات انسانی محرومند و در این ساحت ملکوتی مرده اند.
قرآن در برخی از آیات در مورد کافران تعبیر مرده رُ به کار برده و خطاب به پیامبر(صلی ا... علیه و آله و سلم)می فرماید: (نمل 80 ). البته تو نمىتوانى مردگان (کفار و ملحدین) را شنوا کنى و نمىتوانى نداى دعوت را به گوش کران برسانى هنگامى که پشت مىکنند و روى بر مىتابند.
***********************************************
اما در آیه بعد قرآن، شنوندگان کلام پیامبر رُمعرفی کرده و خطاب به رسول خدا (صلی ا... علیه و آله و سلم) می فرماید: تنها کسانی را شنوای تبلیغ و هدایت خود می یابی که به آیات خداوند ایمان آورند و در برابر ما مطیع و مسلم محض باشند؛ سوره نمل، آیه81. توجه به این آیه نشان می ده که انسان ها از این نگاه دوگروهند: 1.زندگان، یعنی گروندگان به دین حق 2. مردگان، یعنی بیرون رفتگان از مدار شنوایی و تسلیم عاقلانه در برابر پروردگار حکیم؛ پس در این تقسیم بندی قرآنی، زندگی و مرگ به لحاظ حیات حقیقی انسان مطرح شده است؛ نه بر پایه حیات مادی و طبیعی و مرز میان زندگان و مردگان واقعی، ایمان و تسلیم نسبت به خدای سبحان ِ.
*************************************************
بر اساس آیات قرآن و روایات اسلامی، مؤمنان انسانهاى زندهدل و برخوردار از حیات واقعى و معقول، و کافران همچون مردگان محروم از حیات واقعى هستن. بر اساس روایات، منظور از «حَی» انسان عاقلِ ؛ چنانکه حضرت علی(علیه السلام) در کلامی اهل علم رُ زنده و اهل جهل رُ مرده خطاب فرمودند.
همچنین خداوند از کتاب الهی به «ذکر» و «قرآن روشنگر» یاد می کند و سپس فلسفه اون رُ این گونه مطرح میکنه: (سوره یس آیه70). (این قرآن برای آن است)تا هر که را زنده است بیم دهد و گفتار [خدا] درباره کافران محقق گردد.
**********************************************
قرآن کریم آمده است تا زندگان رُ بیم بده و با اون، قول و حجت خدا بر کافران تمام، و خشم و انتقام الهی نیز بر اونها روا بشه. دقت در این آیه، آشکارا نشون می ده که خداوند، آدمیان رُ به دو دسته تقسیم کرده است: 1. انسان های زنده پندپذیر. 2.کافران.
در این آیه کافر قرینه انسان زنده قرار گرفته. کافر مُرده اس ولو این که راه بره ، حرف بزه و غذا بخوره.
حیات از دید قرآن با ایمان معنا پیدا می کنه و انسان بی ایمان، زنده نیست. شاید هم به تعبیری بشه گفت کسی که متنبه نمی شه مُرده است.
**********************************************
قرآن از «مردن » به «توفی » تعبیر می کنه که از ماده «وفات» ِ نه از ماده «فوت ». «فوت» معناش از دست رفتنه. مثلا نمازم فوت شد؛ یعنی از دستم رفت. «توفی » با «وفات » از یک ریشه اس. «توفی» درست نقطه مقابل «فوت » رُ می رسونه، یعنی چیزی رُ قبض کردن و تمام تحویل گرفتن. مثلا اگه فردی از کسی طلبکار باشه و همه طلبش رُ از او بگیره، میگن استیفا کرد. پس «توفی» و «استیفا» به معنی از دست رفتن نیست، برعکس، چیزی رُ به تمام و کمال تحویل گرفتنه.
در قرآن در رابطه با کسانی که در راه خداوند کشته می شن، تعبیر «حیات» به کار رفته ، اونجا که خداوند در آیه 154 سوره بقره می فرمایند: به کسانیکه در راه خدا کشته می شوند مرده نگوئید. بلکه آنها زنده هستند ولی شما درک نمی کنید».
این مساله گویای این مطلب ِ که مرگ انتقال از نشئه ای به نشئه دیگه و وفات ِ، نه زوال و نابودی و فوت، و راز اینکه خدای سبحان در برخی موارد از کافران و منافقان به «اموات» تعبیر کرده که گاهی «موت» به معنای زوال اثر انسانی ِ؛ نه زوال هستی، و اطلاق اون بر کافران هم به لحاظ بی اثر بودنه اونهاست.
با توجه به آیه های گفته شده، روشنه که هدایت و تبلیغ پیامبر (صلی ا.. علیه و آله و سلم) هرگز در قبرستان ها صورت نمی گرفت، بلکه هشدارها و انذارهای او در متن جامعه زنده و میان ساکنان و اطراف اون مطرح می شد.
**********************************************
(مناجات)
پروردگارا
اى خداى من از سر شوق و رغبت آهنگ تو کردم، و از باب اطمینان امید خویش به تو بستم، و دانستم که خواسته من از تو هر چند زیاد باشد در کنار دارائیت بسیار ناچیز است، و چشمداشت فوقالعاده من به بخششت
در جنب توانایى تو حقیر است، و دایره بزرگواریت از تقاضاى هیچ کس تنگ نمىشود،
و دست عطایت از هر دستى برتر است. بارخدایا پس بر محمد و
آلش درود فرست، و با من به کرم خود تفضل نما، و به آنچه
به عدلت شایسته آنم با من رفتار مکن، زیرا من اولین کسى نیستم که همراه شوق به سویت رو کرده
و تو از فضلت به او عنایت فرمودهاى با آنکه مستحق منع بوده، و نخستین خواهنده نیستمکه ازتو خواسته
و تو در حقش کرم کردى در صورتى که مستحق محرومیت بوده است. بار خدایا، بر محمد و آلش درود
فرست، و جواب دهنده دعایم باش، و به ندایم التفات کن،
- ۹۸/۱۰/۰۷