راه شب
به نام ِ خدایی که برکت ِ زندگیهای ِ ما .. همه از اوست
********************************
سلام و شب همگی بخیر
*****************************************
روح ِ همه اون بزرگانی شاد که به ما یاد دادن .. روزی ِ هر کسی پیش ِ خدا محفوظه
خدا حفظ کنه همه اون بزرگانی رُ که به ما یاد دادن ... خیر وبرکت فقط توی ِ روزی ِ حلال ِ
و الهی که روشن باشه چراغ ِ زندگیه همه اونایی که کم یا زیاد .. راضی ان به رزق ی حلال و میدونن که اگه آرامش و خوشی ای هست .. توی ِ همین رزق ِ حلال ِ
*****************************
تن ِ همتون سلامت و الهی که به برکت ِ رزق ِ حلال .. گرفتار ِ هیچ کسالتی نشین
*****************************
توی ِ این اوقات ِ شبونه ... از خدا بخوایم که جز .. رزق ِ حلال روزیمون نکنه .. و زندگیمونو به همین نون ِ حلال برکت بده
*****************************
شب ِ تابستونی ِ همتون بخیر
و الهی که
در سرتاسر ِ ایران ِ عزیز
دلهاتون خوش باشه و آروم
*****************************
(داستان)
قصه این روزگار ..... قصه زندگی ِ خود ِ ماست ... قصه آدمایی که هر کدومشون یه جوری به این دنیا نگاه میکنن و یه جوری روزگارشونو میگذرونن
قصه آدمایی که میدونن اول و آخر .. سخت و آسون روزگار میگذره و اونچه که میمونه ... یه دفتر از زندگیه که خدا ورق میزنه و به بنده هاش نمره میده
نمره ای که خدا کنه سهم ِ هممون ازش قبولی باشه
راستش آقاجون برای ِ من یکی از اون کساییه که من هیچ وقت درست و حسابی از زندگیش سر درنیاوردم ... یه جاهایی یه کارایی میکرد که من صد سال هم فکرم بهش نمیرسید
آقاجون ِ من سالها تو راسته بازار واسه خودش کسی بود و اعتباری داشت ... یه بازار قبولش داشتن ... اعتباری که خیلیا آرزوشو داشتن و من نمیدونستم که چقدر سخت بهش رسیده
اعتباری که واسه خودش یه ذره هم ارزش نداشت .... میگفت:" اگه این اعتبار گره از کار ِ کسی باز نکنه مفت هم نمیارزه"
آقاجون توی ِ بازار معروف بود به این که مو لای ِ درز ِ حساب و کتاباش نمیره ... حلال و حرومش قاطی نمیشه
چیزی که واقعا سخت بود ....
یه بار این آخریا رفتم کمکش
قرار بود .. از کوره آجرپزی یه بار ِ جدید برسه
آقاجون گاهی سر زده میرفت کوره و به کارا میرسید
اون روز منم باهاش رفتم
کارگرها آجرها رُ آماده کرده بودن و داشتن بار میزدن .. نصف ِ آجرها هنوز خیس بود .... اما چون سفارش فوری بود کارگرها داشتن بار میزدن
یدفعه آقاجون رسید ... نگاهش به آجرها افتاد و گفت: اینا که هنوز خیس ِ ؟؟؟
گفتم: " مگه اشکالی داره آقاجون؟؟؟"
نگام کرد و گفت: " معلومه که اشکال داره ... آجر ِ خیس .. سنگین تره .... این جوری مدیون ِ مشتری میشم"
گفتم: چاره ای نیست آقاجون .. چیکار میشه کرد؟؟
آقاجون گفت: فردای ِ قیامت من نمیتونم جواب ِ حلال و حرومش ُ بدم
گفتم: آخه راهی نداره
هنوز حرف ِ من تموم نشده بود که خودش رفت بالای ِ ماشین ُ و تک ِ تک ِ آجرها رُ وزن کرد ....
اختلاف ِ وزن ِ آجر خیس و خشک رُ که در آورد ... زنگ زد به مشتری ُ باهاش حساب و کتاب کرد
راستش من ماتم برده بود .. مات به این همه دقت .. به حساب و کتاب ِ آجر ِ خیس و خشک که آقاجون حواسش یه حلال و حرومش بود
به این که تازه فهمیدم .. این همه آبروی ِ اقاجون ... از کجاست
به این که اقاجون با این همه اعتبار .... بازم از حساب و کتاب های ِ ریزش هم نمیگذشت
به نظرِ شما برکت ِ روزی ِ حلال توی ِ زندگی چیه؟؟؟
شماره تماس:
شماره پیامک:
*****************************************
یه وقتایی یه گره هایی به کار ِ ما میخوره که خودمون هم نمیدونیم از کجاست
یه وقتایی هر چی بیشتر میدوییم کمتر میرسیم
یه وقتایی اصلا نمیقهمیم پولی که این همه واسه داشتنش زحمت کشیدیم .. چطوری خرج میشه و تموم میشه
یه وقتایی یه کسایی رُ میبینیم که از هیچی به همه چی میرسن و کسایی که از همه چی .. به هیچی
یه وقتایی بعضیا با ندشاتن همه خوشبختن و سر ِ راحت روی ِ بالش میذارن
و بعضیا که با دنیای ِ داشتن لحظه ای آرامش ندارن
فهمیدنش خیلی سخت نیست چون گاهی دلیل ِ همه اینها یک لقمه .. یک لقمه نون ِ حلال ِ و بس
**************************************
باورش سخته که بعضیا باور نمیکنن که خدایی که این دنیا رُ با این همه عظمت داره میچرخونه و همه چی سر ِ جای ِ خودش ِ ... محاله که از حال و روز ِ بنده اش بیخبر باشه و حتی حواسش نباشه که این بنده چه جوری زندگیش ُ میچرخونه
خدایی که حواسش به یه مورچه کوچولو .. توی ِ یه بیابون ِ دورافتاده هست
خدایی که حواسش به یه دونه تازه سر از خاک بیرون آورده هست
خدایی که حواسش به جوجه های ِ یه پرنده تو اعماق ِ یه جنگل هست
یه همچین خدایی که حواسش به همه چی هست .. چطور ممکنه که از حال و روز ِ بنده اش بیخبر باشه و روزی ِ اونو مقدر نکرده باشه
ما فقط باید به حد کفایت تلاش کنیم و بی حرص و طمع اطمینان داشته باشیم که روزی ِ ما مقدر شده و نه بیشتر و نه حتی کمتر میشه
**************************************
مطمئن باشیم که قصه این رزق ِ حلال .. خیلی مهم تر از این حرفهاست
اونقدرمهم و سرنوشت سازه که میتونه سعادت و بدبختی ِ ما رُ رفم بزنه
که اگر این طور نبود امام حسین ع در وادی ِ کربلا به لشکر ِ دشمن نمیفرمودند که: حرفهای ِ من در شما اثری ندارد چون شکم هایتان از مال ِ حرام انباشته شده
***********************************
یه وقتایی شاید به دست آوردنه روزی ای که چندان سالم نیست .. راحت باشه و به عکس به دست آوردنه رزق ِ حلال سخت
اما.... اما این فقط ظاهر ِ قضیه اس
چون رزق ِِ حرام ... عواقب و گرفتاریهایی داره که طاقت رُ ار آدم سلب میکنه
گرفتاریهایی که نه فقط به این دنیا که تا اون دنیا هم ادامه داره
و رزق ِ حلال .. برکات و شیرینیهایی داره که همه خستگی و مشکلات رُ از یاد ِ ما میبره
**************************************
خیلی از ما بیشتر از خودمون نگرانه بچه هامون هستیم
نگرانه حفظ ِ سلامتیشون
نگران ِ آینده شون که بخیر باشه و سرشار ِ از موفقیت
وبرای ِ این نگرانیهامون هم بهای ِ سنگینی میدیم
این نه حرف ِ من که حرف ِ بزرگان ِ ماست که لقمه حلال .. سلامت ِ جسم و دنیا و آخرت ِ مار ُ بیمه میکنه
***********************************
(برای ِ شهدا)
سرزمین من ... سرزمینی وسیع ... به وسعت شرافته مردانش است....
سرزمینی ... از ....
کرانه های سبز خزر .... تا سواحل آسمان رنگ ... خلیج تا همیشه فارس ....
از فراز کوه های همیشه سرافراز کردستان ... تا کویرهای طلا نشان سیستان .....
از دشتهای بهار رنگ آذربایجان .... تا بلم های کارون .....
از جام نیمه جهان اصفهان .... تا خانه های کویری یزد ....
از ییلاق پر امید کوچ نشینان .... تا خنده های قشلاق .....
سرزمین من ... سرزمینی وسیع ... به وسعت شرافته مردانش است....
سرزمینی که مردانش ... شرافت را ... به بهای جان ... خریده اند ....
*****************************************
(برای حضرت امام رضا ع)
دور سقاخانه می گردد نسیم
دانه می پاشد کنار حوض آب
چادرش بوی زیارت می دهد
بوی اشک و گریه و بوی گلاب
آسمان چشم او پر می شود
باز، از پرواز شاد کفتران
صحن را آهسته جارو می کند
خادمی با دستهای مهربان
می نشیند در نگاه خیس او
مثل یک گل، سایه فواره ها
قلب من پر می کشد مثل نسیم
هردومان هستیم مهمان رضا
السلام علیک یا امام رئوف یا علی بن موسی الرضا ع
*****************************************
(حضرت امام زمان عج)
من در تمام عالم و در تمام روزها و شبهایی که برایم میگذرد
و در میان تمام آنچه که برایم آشنا و ناآشنایند
و در میان تمام امیدها و آرزوهایم
و در میان تمام صداها و سکوتهایم
تنها ... به اشتیاق اجابته یک دعاست
که چشم هایم به آسمان است
و دستهایم امیدوار
به اشتیاق آن که تمام شود این روزها و شبهای بی او و دلم آرام شود به بودنه کسی که دنیای انتظار است
من میدانم که دعایم به اجابت میرسد
************************************************
حرفی برای ِ گفتن نیست جز امید ِ این که با لقمه های ِ حلال .. طعم ِ شیرین ِ زندگی را بچشیم
تا قراری دوباره .. خداحافظ
****************************************
- ۹۵/۰۵/۰۹