افق
گروه فرهنگ و اندیشه رادیو ایران تقدیم میکند
**********************************************
به افق آفتاب
***********************************************
به نام ِ خدا و سلام
این چند دقیقه فرصتی کوتاه برای ِ حرفهایی ِ که میتونه زندگی ِ ما رُ عوض کنه
حرفایی که میدونم حرف ِ دل ِ خیلی از شماهاست
********************************************
میدونین همه ماها یه جاهایی تکلیفمون با خودمون معلومه
یعنی میدونیم چیکار باید بکنیم
اما یه جاهایی هم هست که دچار ِ تردید میشیم .... تردید ِ این که درست و غلط کدومه.
همه ما توی ِ این تردیدها بودیم و میدونیم که چقدر رسیدنه به جواب توی ِ این لحظه های ِ شک و دودلی شیرینه
شک و دودلی که گاهی نمیذاره تصمیم ِ درست رو بگیریم و ناخواسته ما رُ در مسیر ِ اشتباه قرار میده
*********************************************
یکی از اون جاهایی که ماها دچار تردید میشیم مرزهای ِ رفتاریمونه
مرزهایی مثل ِ عصبانیت
صمیمیت
جدی بودن و حتی شوخی کردن
مطمئنا شما هم با ما موافقین که برای ِ خیلی از این چیزایی که گفتیم نمیشه مرزی گذاشت یا حداقل اگه مرزی داره ... خیلی معلوم و واضح نیست
مثلا همین شوخی کردن .....
ماها چقدر میتونیم شوخی کنیم
کجاها میتونیم شوخی کنیم
و
با کی میتونیم شوخی کنیم
برای ِ خود ِ من که خیلی پیش اومده
توی ِ جمع ِ فامیل .... توی ِ خونه ... محیط کار .. توی ِ تاکسی و اتوبوس
واقعا یه جاهایی آدم حسابی سردرگم میشه که چیکار باید بکنه
**************************************************
یکی دیگه از اونجاهایی که دچار ِ شک و تردید میشیم توی ِ خرید .. بله ... تویِ خرید ِ لباس برای ِ خودمون و خانواده و بچه هامون
نه توی ِ خود ِ خریدن ، نه ، در این که از بین ِ این همه جورواجور لباس مناسب کدومه
***********************************************
یکی دیگه از اون جاهایی که توش دچار تردید میشیم
تعاملِ با دیگرانه
نه تویِ خودِ تعامل .... نه
توی ِ شکل و راه و رسمش
چون متاسفانه این روزا گاهی شکل و شمایل ِ تعامل ِ با دیگران .. یه جورایی شده که کمی آزار دهنده اس
*************************************************
میدونم که شما هم متوجه منظور ِ ما شدین
متوجه ِ این مطلب که ما امروز میخوایم از بعضی از آسیبها صحبت کنیم
آسیبهای ِ اجتماعی که اتفاقا ارتباط ِ تنگاتنگی با مفهوم ِ عفاف و حجاب پیدا میکنه
**********************************************
به نظر ِشما مهم ترین نکته ای که در فرهنگ سازی ِ عفاف و حجاب باید مورد ِ توجه قرار بگیره ، چیه؟
شماره تماس:
شماره پیامک:
***********************************************
دیروز ..... با یکی از دوستام رفته بودیم خرید ... قرار بود برای ِ دختر ِ کوچولوم یه روسری بخریم
بعد از تماشای ِ چند تا ویترین .... بالاخره یکی از روسریها رُ پسندیدم ُ و با دوستم رفتیم داخل ِ مغازه ..... صاحب ِ مغازه که خانم میانسالی بود خیلی گرم سلام و احوال پرسی کرد و گفت : که چه خدمتی ازش برمیاد
ما هم سفارش ِ روسری رُ بهش دادیم
روسری رُ آورد و جلوی ِ چشمامون باز کرد و گفت : که چقدر خوش سلیقه ایم ....
البته من میدونستم که این حرفش فقط جلب ِ مشتری ِ
قیمت ُ پرسیدیم .. گفت : سی هزار تومن
گفتم : ولی این فقط یه روسری کوچولوا ِ
گفت : جنسش اعلاست
روسری رُ روی ِ پیشخون گذاشتم و تشکر کردم و به دوستم گفتم که بریم
اما دوستم دستمو گرفت و گفت : صبر کن من الان درستش میکنم
بعدش شروع کرد به حرف زدن و چونه زدنه با صاحب مغازه .. چونه زدنی که کم کم به شوخی و خنده هم رسید
راستش من اصلا احساس ِ خوبی نداشتم .... و دلم نمیخواست اون روسری رُ اینجوری بخرم
میدونین گاهی با خودم فکر میکنم که تویِ شرایط ِ اینچینی بهترین کار چیه.
*************************************************
من توی ِ دانشگاه شاگرد اول رشته خودمون بودم .... با خیلی از بچه ها هم دوست بودم یادمه ، یه روزی با بچه ها رفتیم اردو
اولش همه چی خوب بود اما کم کم شوخی ِ بچه ها با هم شروع شد
شوخیهایی که چندان جالب نبود و باعث شد کم کم بچه ها دو دسته بشن
یه دسته ما بودیم که خودمونو کنار کشیدیم و دیگه حرفی نزدیم
یه دسته هم اون چند تا دختر و پسری که بلند بلند با هم میگفتن و میخندیدن
یادمه اونا یه چند باری هم منو صدا کردن که برم پیششون ... ولی خودم ُ زدم به خواب.
به یه ساعت نرسید که داعواشون شد
اونم چه دعوای ِ شدیدی
تا آخر اردو .. حتی از کنار ِ همدیگه هم رد نمیشدن
باورم نمیشد که اون همه شوخی و خنده به این دعوا و تنفر ِ شدید برسه
**************************************************
توی ِ این دنیا هر چیزی حد و اندازه خودش ُ داره .. حد و اندازه ای که اگه حواست بهش نباشه
زندگیت ُ یا شور میکنه یا بی نمک
زندگی ِ شور و بی نمک هم چیزی نیست که بشه تحمل کرد و عین ِ غذایی میشه که باید بریزیش دور
شوخی ..... عین ِ همون نمک ِ
نمکی که توی ِ هر غذایی یه اندازه ای داره ....یه اندازه ای که اگه نتونی استادانه تنظیمش کنی .... خوردنش حالت ُ بد میکنه
*************************************************
خانم پروفسور «یوت ساشووسکی» (Ute Sashovsky) وکیل دادگسری در آلمان میگوید: "ما در هر ایالتی که زندگی میکنیم، باید قوانین مربوط به آن ایالت را مراعات کنیم، نه قوانین ایالتهای دیگر را. در نتیجه، رعایت قانون یک ایالت توسط اهالی آنایالت، به هیچ وجه ضایع کردن حقوق ساکنان ایالتهای دیگر نیست. به همین ترتیب کسی که معتقد به یک دین است ملزم به رعایت قوانین و دستورات آن دین میباشد و این کار او به معنی ضایع کردن حقوق پیروان سایر ادیان نیست. و اگر میبینیم در جایی قانون ممنوعیت حجاب تصویب میشود، این کار، تبعیض نسبت به حقوق پیروان یک دین به نفع پیروان ادیان دیگر است."
وی در جای دیگری میگوید: "من میپندارم کسی که از روی اعتقاد دینی خود روسری بر سر دارد به هیچ وجه به حقوق دیگران تجاوز نکرده است
********************************************************
هیچ کس مخالف ِ شادی و شوخی نیست
اما به قول ِ اون مَثل ِ معروف
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
مطمئنا جنس ِ شوخیهایی ما به حسب ِ این که کجاییم و پیش ِ کیا هستیم فرق میکنه
این که خونه ایم
سر ِ کاریم
پیش ِ پدر و مادرمون هستیم
پیش ِ استادمونیم
و یا حتی با دوستای ِ صمیمیمون رفتیم بیرون
*************************************************
(داستانک)
ما چند سال ِ پیش مجبور شدیم برای ِ کاری از ایران بریم
راستش دخترم اون موقع خیلی کوچیک بود و من نگران از این که نکنه توی ِ یه کشور ِ غریب نتونم خوب تربیتش کنم
من و خانمم دلمونو به خدا سپردیم و سعی کردیم به جای ِ این که مدام بهش تذکر بدیم .. خودم همه چیز رُ رعایت کنم
گاهی وقتها احساس میکردم که با همه کوچیکیش متوجه تفاوت ِ خانمم با خانم های ِ دور و بر میشه
نگران بودم که کدوم یکی از اونا رُ انتخاب میکنه
هیچ وقت یادم نمیره که تقریبا چهار ساله بود و قرار بود با یکی از ِ همسایه ها بچه هامونو ببریم پارک
جلوی ِ در .. موقع ِ رفتن دستِ خاننمو گرفت و گفت .... منم ... اوسری میخوام
یادمه حتی درست نمیتونست کلمه روسری رُ به زبون بیاره
بهش گفتم: چی میخوای
به خانمم نگاه کرد وبا لحن ِ کودکانه اش گفت : میخوام مثل ِ مامان باشم
فقط خدا میدونه که توی ِ اون لحظه چقدر خوشحال بودم
*********************************************************
حجاب یعنی گاهی چشمهات ُ ببندی
و بدونی که خدا
پلک رُ داد
برای بستن چشم
در گناه
********************************************
(مناجات)
الهـــــی
دردهایی هست که نمی توان گفت
و گفتنی هایی هست که هیچ قلبی محرم آن نیست
الهـــــی
اشک هایی هست که با هیچ دوستی نمی توان ریخت
و زخم هایی هست که هیچ مرحمی آنرا التیام نمی بخشد
و تنهایی هایی هست که هیچ جمعی آنرا پر نمی کند
الهـــــی
پرسش هایی هست که جز تو کسی قادر به پاسخ دادنش نیست
درهایی هست که جز تو کسی آنرا نمی گشاید
قصد هایی هست که جز به توفیق تو میسر نمی شود
الهــــــی
تلاش هایی هست که جز به مدد تو ثمر نمی بخشد
تغییراتی هست که جز به تقدیر تو ممکن نیست
و دعاهایی هست که جز به آمین تو اجابت نمی شود
الهـــــی
قدم های گمشده ای دارم که تنها هدایتگرش تویی
و به آزمون هایی دچارم که اگر دستم نگیری و مرا به آنها محک بزنی، شرمنده خواهم شد.
الهـــــی
با این همه باکی نیست
زیرا من همچو تویی دارم
تویی که همانندی نداری
رحمتت را هیچ مرزی نیست
ای تو خالق دعا و مالک " آمین"
- ۹۵/۰۴/۲۱