افق سه شنبه
گروه فرهنگ و اندیشه رادیو ایران تقدیم میکند
***************************************************
لحظه های ِ آسمانی
****************************************************
به نام خدایی که بزرگتر و مهربان تر از او خدایی نیست
*************************************************
با آرزویِ وقت و ایامی خوش خدمت ِ همه شما عرض ِ سلام داریم و به قراری همیشگی میهمان ِ آسمانی ترین اوقات ِ شما هستیم
***********************************************
اوقات و دقایقی که که دل به ذکر ِ نام و یاد ِ خدا آرام میکنیم
***********************************************
امروز هم در ادامه سرفصل ِ کلام ِ این هفته از اعتماد صحبت میکنیم
از واقعیتی مهم که تاثیری عمیق در جنبه های ِ مختلف ِ زندگیهامون داره
تاثیری که وقتی در اون دقیق میشیم شاید باور ِ اهمیتش کمی سخت باشه
*************************************************
یکی از جنبه های ِ مهم و در خور ِ توجه اعتماد
اطمینانی ِ که باید بین ِ پدر و مادر و بچه ها باشه اعتمادی که زمینه ساز ِ خیلی چیزهاست
***************************************************
پدر و مادرهایی که اعتمادی به بچه هاشون ندارن
همیشه دلواپسن و همین دلواپسی .. مقدمه دردسرهای ِ زیادی میشه
****************************************************
از اون طرف بچه هایی هم که به پدر و مادرشون اعتمادی ندارن
همیشه تنهان و مدام در حال ِ پنهان کردنه کارهاشونن
*************************************************
بچه هایی که حس ِ اعتماد ِ پدر و مادرشونو دارن
محکم ترن و کمتر دچار ِ وسوسه و فریب میشن
*************************************************
پدر و مادرایی هم که به بچه هاشون اعتماد دارن راحت تر میتونن کنترلشون کنن و تربیتشونو به عهده بگیرن
**************************************************
اگه این اعتماد نباشه
کم کم ... فاصله و دوری بین ِ پدر و مادرها و بچه ها پیش میاد
فاصله ای که مطمئنا با کسای ِ دیگه پر میشه
کسایی که شاید چندان مناسب و مطمئن نباشن که اگه اینجوری بشه گرفتاریها بی نهایته و قصه ... به اینجا برسه
میشه شروع ِ ناسازگاریها و مشکلاتی که شاید دیگه چندان حل شدنی هم به نظر نرسن
************************************************
به نظر ِ شما بهترین راه برای ِ ایجادِ اعتماد بین ِ پدر و مادر و بچه ها چیه؟؟؟
شماره تماس:
شماره پیامک:
*****************************************************
گفتنیها زیاده
با ما بمونین تا بیشتر از این واقعیت ِ مهم صحبت کنیم
*****************************************************
حتما شما هم این روزا گلایه بعضی از پدر و مادرها از بچه هاشونو شنیدین
از این که حرف گوش کن نیستن و کارهایی انجام میدن که چندان باب ِ رضایت ِ پدر و مادرها نیست
من نمیگم حرف اونا اشتباه ِ
اما اینو میگم که الان برای ِ این گلایه ها خیلی دیره
چون این بچه ها اگه باب ِ میل ِ شما نیستن
اولا جوونن
و دوم این که یدفعه و آنی که اینجوری نشدن
فاصله گرفتنه بچه ها از شما و اون چیزی که مورد ِ رضایتتون بوده
تدریجی اتفاق افتاده
یه فاصله ای که از عدم اعتماد ِ اونها به شما و بی اعتمادی ِ شما به اونها آغاز شده
********************************************
مطمئنم شما هم با من موافقین که برای ِ اعتماد کردن اولین و بهترین کسایی که وجود دارن .. خانواده و پدر و مادر و خواهر و برادرمون هستن
اما نکته مهم ِ این قصه اینجاست که برای ِ رسیدنه به این اعتماد باید شرایطش رُ هم فراهم کرد ، شرایطی که از توجه به هم و وقت گذاشتنه برای ِ همدیگه شروع میشه
توجهی که نشون میده ما نسبت ِ به هم بی تفاوت نیستیم و زندگی ِ بقیه برامون مهمه....
واقعا بچه ها میتونن به پدر و مادری که برای ِ کسب ِ معاش .... شاید روزی یک ساعت هم کنار شون نباشن اعتماد کنن؟؟؟؟
و در حالت عکس، پدر و مادرها میتونن به بچه هایی که به اسم ِ پیشرفت و رشد ِ زندگی ، دائم در حال ِ دوئیدنن اعتماد کنن ؟؟؟
به جوونی که کلی حرف داره برای ِ گفتن اما توی ِ خونه هیشکی گوشی برای ِ شنیدنش نداره
و پدر و مادری که مدتهاست سر ِ یه سفره با بچه هاشون نشستن
به جمع هایِ فامیلی که دیگه سالی یه بار هم به زور دور ِ هم جمع میشن و یه وقتایی حتی واسه هم غریبه هم هستن
مطمئنا این اتفاقی که افتاده و واسه هیچ کسی خوشایند نیست ، هزار تا دلیل داره
هزار تا دلیلی که باعث شده ماها به جای ِ اعتماد به عزیزانمون سراغ ِ بقیه بریم و به نتایجی برسیم که خیلی دوستشون نداریم
*************************************************
اگه دوست دارین بچه هاتونو اون جوری که میخواین تربیت کنین باید بهشون اعتماد کنین و کاری کنین که اونها هم به شما اعتماد کنن
اولین شرط برای ِ ایجاد اعتماد ِ بین ِ پدر و مادر و بچه ها
پذیرش ِ اونا .. همون جوری ِ که هستن
چون اگه بچه ها این پذیرش رُ احساس کنن
راحت تر با شما کنار میان
این یک داستان واقعی درباره سربازی است که پس از جنگ ویتنام
می خواست به خانه خود بازگردد...
سرباز قبل از این که به خانه برسد، از نیویورک با پدر و مادرش تماس
گرفت و گفت:پدر و مادر عزیزم، جنگ تمام شده و من می خواهم به
خانه بازگردم،ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم
او را با خود به خانه بیاورم...
پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم...
پسر ادامه داد: ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید، او در جنگ
به شدت آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست و یک پای خود را از
دست داده است و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهم که اجازه دهید
او با ما زندگی کند !
پدرش گفت : پسر عزیزم، متأسفیم که این مشکل برای دوست تو
بوجود آمده است.ما کمک می کنیم تا او جایی برای زندگی در
شهر پیدا کند...! پسر گفت: نه، من می خواهم که او در منزل ما زندگی کند !
آنها در جواب گفتند: نه، فردی با این شرایط موجب دردسر ما خواهد بود.
ما فقط مسئول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی
ما را برهم بزند. بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش کنی...
در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر
چیزی نشنیدند... چند روز بعد پلیس به خانواده پسر اطلاع داد
که فرزندشان در سانحه سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها
مشکوک به خودکشی هستند !
پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای
شناسایی جسد پسرشان به پزشکی قانونی مراجعه کردند.
اما با دیدن جسد، قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد : پسر آنها یک دست و
یک پای خود را در جنگ از دست داده بود...!
****************************************************
برای ِ ایجاد ِ اعتماد باید دوست و رفیق ِ هم باشیم
چون معمولا افرادی که با همدیگه ارتباط دوستانه برقرار میکنن، برحسب داشتن نقاط مشترک، زبون ِ همدیگه رُ بهتر میفهمند.
اعتماد، مسالهای مطلق و دائمی نیست بلکه این ما هستیم که با رفتارمون به اون جهت میدیم. برای مثال اعتماد مثل ِ یک حساب سپرده بانکی ِ که ما همیشه مقداری موجودی در اون داریم و میتونیم با عمل مثبت خود، سپرده این حساب رُ افزایش میدیم
*****************************************************
یادمون باشه که از بین بردنه اعتماد ِ دیگران به خودمون به چشم به هم زدنی شدنی ِ
اما جلب ِ اعتماد ِ دوباره اش معمولا خیلی گرون تموم میشه
جایی نوشته بود:
بخشیدن کسی که اعتمادت ُ از بین برده شاید آسون باشه، اما این که دوباره بهش اعتماد کنی، داستان کاملا متفاوتی ِ
*****************************************************
قصه اعتماد ِ به هم .. فقط قصه حرف زدن نیست
قصه اینه که دلسوز ِ هم باشیم
دغدغه همدیگه رُ داشته باشیم
نگران ِ هم باشیم و همه تلاشمونو برای ِ هم و برای ِ با موفقیت طی کردنه مسیر به کار ببریم
***************************************************
این روزا با شرایطی که بچه ها دائما با لپ تاپ کار می کنن ،یا مشغول مطالعه و انجام تکالیفشون هستن، مادر و پدر بیرون از خونه مشغول کارن و از کار و ارتباطات زیاد خسته ان ،مسئله گفت و گو و ارتباط بین اعضا خانواده هر روز کم رنگ تر میشه در حالی که یکی از اصول مهم خانواده سالم ، ارتباطات، گفت و گو ِ و خانواده ای که اعضای اون با همدیگه صحبت می کنن ، به هم نزدیکترن و همیشه با هم می مونن
اونچه که امروزه معمول ِ اینه که
مادر خسته اس ، پدر خسته اس ، بچه ها همگی مشغول کار خودشون هستن... هیچ کس صحبت نمی کنه و به جای اون از طریق شبکه های اجتماعی ،ایمیل و پیامک به همدیگه پیام می زنیم واقعا چه اتفاقی برای روش های سنتی قدیم ارتباطی ِ ما افتاده
در یه خانواده گفت و گو در روابط بین زوجین ،بین والدین و فرزندان و بین خود فزرندان بسیار مهمِ . البته باید گفت که ارتباط چیزی بیش تر از حرف زدن ِ چیزی مثل ِ ،تبادل ایده ها ،نشان دادن عواطف و احترام گذاشتن به همدیگه
اینار ُ گفتم که بگم برای ِ اعتماد کردن اولین قدم درست کردنه همین چیزای ساده اس
********************************************************
(بهانه های کوچیک)
بعضی از پدر و مادرا میگن با این همه کار و مشغله دیگه فرصتی نمیمونه که بخوایم برای ِ بچه ها وقتی بذاریم
اما من میگم اگه ماها بدونیم که همین ایجاد ِ اعتماد چقدر هزینه های ِ بعدی ِ ما رُ ر مشلات ِ بچه ها کم میکنه ... حتما وقتمونو برایِ بچه ها خالی میکنیم
اعتمادی که برای ِ شروعش خانواده بهترین انتخاب ِ
چون هر کی حتی اگه فقط بتونه خانواده خودش ُ حمایت کنه عالیه
بعدشم ماها غافلیم از برکت و کمک هایی که میتونیم با ، در کنار ِ هم بودن داشته باشیم
از مشکلاتی که دسته جمعی زودتر حل میشن
از غصه هایی که بابقیه بارشون سبک تره
از دردهایی که در کنار ِ دیگران کمتر احساسش میکنی
و از داشتنه همدم و مونس و پناه و تکیه گاهی که هیچ جای ِ دیگه ای پیداش نمیکنی و اگه پیداش هم بکنی خیلی معلوم نیست که اصل باشه
****************************************************
(به رنگ درنگ)
نترسید
گاهی باید ایستاد .... برگشت و دوباره یه راه رُ رفت
****************************************************
(مناجات)
خدایا! اگر مرا به جرمم بگیری، دستبه دامان عفوت میزنم.
و اگر مرا به گناهانم مؤاخذه کنی، تو را به بخشایشتبازخواست میکنم.
اگر در دوزخم افکنی، به دوزخیان اعلام خواهم کرد که تو را دوست دارم.
خدایا! اگر در کنار طاعتت، عملم کوچک است، امید و آرزویم بزرگ و بسیار است.
خدایا! از آستان تو چگونه تهیدست و محروم برگردم، با آنکه گمان نیک من نسبتبه جود تو، آن است که نجات یافته و رحمتشده مرا باز گردانی.
خدایا! عمرم را در رنج غفلت از تو تباه ساختم،جوانیام را در سرمستی دوری از تو هدر دادم،خداوندا! آن روزها که به کرم تو مغرورشدم و راه خشم تو را سپردم، از خواب غفلتبیدار نگشتم
خدایا جود و بخشش تو، دامنه آرزوهایم را گسترده است و بخشایش تو، برتر از عمل من است.
پروردگار من! حاجت و نیازم را رد مکن و دست امید و آرزویم را از درگاه خویش، کوتاه مگردان.
خداوندا! اگر میخواستی خوارم کنی، هدایتم نمیکردی. و اگر میخواستی رسوایم سازی، از عقوبت دنیا معافم نمیکردی.
خدایا! ستایش ابدی و ثنای سرمدی تنها از آن توست، سپاسی همواره فزاینده و بیکم و کاست، آنگونه که تو دوست داری و میپسندی.
- ۹۴/۰۶/۱۷