برنامه سرمشق
(1)
دیروز داشتم با خودم به این فکر میکردم که واقعا ثروتمند ِ حقیقی کیه
و این که آدم با داشتنه چی میتونه باور کنه که به همه چی رسیده
راستش دور و بر ِ من آدمای ِ زیادی هستن که همه چی دارن
همه چی اونم در حد ِ اعلاش
و کسایی هم هستن که شاید به اندازه اونایی که گفتم چیزی ندارن اما .... خوشن و خوشحال و راضی و احساس ِ خوشبختی میکنن
کسایی که وقتی توی ِ زندگیاشون دقیق میشم میبینم که بیشتر از هر چیزی توی ِ این دنیا ، اخلاق ِ خوش دارن و آدمای ِ خوبی هستن ... همین
******************************************************
(2)
همه چی داشت .... خونه خوب .... ماشین ِ خوب .... زن ِ خوب ... کار و پیشه خوب
اما ..... اما حال ِ خودش هیچ وقت خوب نبود
همش اضطراب داشت .... اضطراب ِ این که به کاراش نرسه
به همه بدبین بود... بدبین به این که میخوان زمینش بزنن
حتی یه خواب ِ راحت نداشت
طاقت نداشت کسی رُ بالاتر از خودش ببینه
یه لقمه راحت از گلوش پایین نمیرفت
دیروز توی ِ خیابون دیدمش .... میدونستم خیلی بقیه رُ تحویل نمیگیره... اما بهش سلام کردم
با سردی جواب داد
بهش گفتم : از خدامیخوام .... بهت اخلاق ِ خوب بده تا حالت خوب بشه و کیف ِ چیزایی که داری ُ ببری
************************************************************
(3)
همیشه هر وقت قرار بود از چیزی دفاع کنه، داد میزد و سعی میکرد که با صدای بلند و تندی حرفش ُ به بقیه ثابت کنه
میگفت ... آدم باید محکم سر ِ حرفش وایسه ...اینجوری همه حساب ِ کار ِ خودشونو میکنن
بهش گفتم : اون سختی ای که تو میگی .... داد و فریاد نیست.... اطمینان ِ
اطمنیان و باور و شوری که به کارت داری و روی ِ بقیه هم اثر میذاره
************************************************************
(4)
دیروز برای ِ پروژه م با مدیر ِ یه شرکت ِ صنعتی – اقتصادی قرار داشتم
شرکت ِ فعالی بود و یه عالمه پروژه مهم رُ بهره برداری کرده بود
از در که رفتم تو ... مدیر ِ پشت ِ میز نشسته بود
رفتم جلو و سلام کردم و تعجب از این که چرا بلند نمیشه
تا بخوام بیشتر فکر کنم از پشت میز با ویلچر اومد بیرون
تعجب ِ منو که دید با خنده گفت : اینجا میدون ِ بازی نیست... میدون ِ جنگ ِ
جنگی که دیروز یه شکل ِ دیگه بود و امروز یه جور ِ دیگه اس
اگه مردشی بسم ا....
- ۹۴/۰۶/۱۶