راه شب
به نام ِ خدا و سلام
******************************
اون قدیما میگفتن .. بچه خوب اون کسی ِ که همیشه چَشم بگه .... اما ... این روزا بعضی جاها گفتنه "نه"
به صد تا از اون چَشم گفتن ها ... میارزه
******************************
امشب قرار ِ ما با اوناییه که بلدن .. نه بگن ...
اگه شما جز اون کسایی هستین که همیشه سرتون به چشم گفتن پایین میاد
خداحافظ
******************************
بعضیا نه گفتن رُ خلاف ِ ادب و احترام میدونن
اگه شمام فقط با چشم گفتن .. به دیگران احترام میذارین
خداحافظ
******************************
امشب هم کلام ِ با اونایی هستیم که میدونن برای ِ خوشبختی .. به اندازه همه چشم گفتن ها باید نه گفتن رُ هم بلد باشن
اگه شما تا حالا یک بار هم نه نگفتین
خداحافظ
******************************
میگن اونایی توی ِ این دنیا خوشبختن که میدونن کجا باید نه و کجا باید چشم بگن
چون اگه جای ِ یکیش با اون یکی عوض بشه میتونه زندگیه آدم ُ از این رو به اون رو کنه
******************************
به حرمت ِ همه چشم هایی که تا حالا گفتین .. سلام ِ امشب ِ ما تقدیم به همه اونایی که توی ِ نه گفتن ِ به جا ...اُستادن
******************************
شما چی فکر میکنین؟؟؟
به نظر ِشما کجا ها باید نه گفت؟؟؟؟ و یه نه ِ درست و حسابی چه جور نه ای ِ ؟؟؟
شماره تماس:
شماره پیامک:
*******************************
سلام ِدوباره من به همه شما مردم ِ خوبم
به همه شمایی که سالهاست به خدا و رضایتش ... چشم
و به هر چی غیر ِ خداست .. نه گفتین
به شما مردم ِ وطن ِ عزیزم ایران
******************************
داستان
راستش قصه نه گفتن ِ من ... یکی از اون قصه های ِ دردسر ساز ِ زندگیم ِ
یکی از اون قصه هایی که توش آقاجون ... خیلی زحمت کشید تا درست و از غلط تشخیص بدم
دردسرش از اونجایی بود که آقاجون .. همیشه تو گوشمون میخوند که تا اونجایی که از دستتون برمیاد و میتونین به خواسته دیگران چشم بگین و گره از کارشون بازکنین
آقاجون میگفت: درخواست ِ دیگران از ما نعمته .. نعمتی که با نه گفتن نباید ردش کنین
و دقیقا همین حرف ِ آقاجون شد دردسر ِ ما
من و امیر رفیقای ِ چند ساله بودیم .... توی ِ سالهای ِ دبیرستان.. امیر با پدرش مشکل پیدا کرد و تصمیم گرفت که از خونه بزنه بیرون .. توی ِ اون سالها همیشه باهم بودیم .. یعنی آقاجون بهم گفته بود که آدم پای ِ رفیقش وایمیسته
امیر بهم گفت که نمیخواد تنها بره ... ازم خواست که من به حساب ِ یه مسافرت ِ کوتاه باهاش برم
منم حرف ِ امیر ُ به آقاجون گفتم و اصلا فکر نمیکردم که باهام مخالفت کنه اما آقاجون از پشت ِ عینکش نگاه ِ سنگینی بهم کرد و بدونه هیچ توضیحی گفت: اگه با این اوضاع از خونه بری بیرون .. حرمت ِ منو شکستی.... به امیر بگو نه ... و اگه رفیقشی کاری کن که اونم به این خواسته بی اساسش نه بگه
مات و مبهوت گفتم: آخه شما گفتی که ...
آقاجون نذاشت حرفم تموم بشه و گفت: اگه آدما همیشه قرار بود چشم بگن ... خدا کلمهِ نه رُ تو دهن ِ بنده هاش نمیذاشت .....
بهم گفت : توی ِ این دنیا هم سیاهی هست هم سفیدی
به تاریکیها باید نه بگی
امیر داره گرفتار ِ تاریکی میشه .. دور شدن از خانواده حتی اگه بدترین هم باشن یه خطای ِ بزرگه "
اون شب تا نزدیکه صبح آقاجون حرف زد ... نماز ِ صبحش ُ که خوند .. بهم گفت: اگه نتونستی نظر ِ امیر ُ عوض کنی .. بگو بیاد پیش ِ من
با امیر حرف زدم .... ازم دلخور شد .. گفت دارم بی وفایی میکنم .....
ولی من به آقاجون قول داده بودم
تو گیر و دار ِ حرفهامون .. آقاجون از پیچ ِ کوچه گذشت .. از نگاهش معلوم بود که همه چیر ُ فهمیده
بدونه سلام و حرف .. دست ِ امیر ُ گرفت و دنبال ِ خودش کشوند... امیر چیزی نگفت و دنبال ِ آقاجون راه افتاد
دو تا کوچه اون طرف تر .. آقاجون رفت سمت ِ یه خرابه .. یکی اونجا خوابیده بود .. یکی با سر و وضعی نامرتب و داغون
آقاجون تو چشمای ِ امیر نگاه کرد و گفت: این آدم ُ میبینی .. ده سال از تو بزرگتره و درست ده سال ِ پیش نتونست به خواسته و تصمیم ِ اشتباهش نه بگه
اگه دوست داری به اینجا برسی .. برو"
جفتمون هاج و واج مونده بودیم
امیر دیگه حرفی نزد .. آقاجون صدام کرد که بریم ..
من مردد بودم که آقاجون گفت: امیر خودش باید تصمیمشو بگیره
و .....
امیر تصمیمشو گرفت... اون همین حالا ... یه معلم ِ بازنشته اس
یه معلم که به خیلی از شاگردهاش نه گفتنه درست و به جا رُ یاد داده چون خودش خوب بلده که کجا باید دست ِ رد به خواسته ها بزنه
شما چی فکر میکنین؟؟؟
به نظر ِشما کجا ها باید نه گفت؟؟؟؟ و یه نه ِ درست و حسابی چه جور نه ای ِ ؟؟؟
شماره تماس:
شماره پیامک:
******************************
حقیقت اینه که برای ِ بعضی از ما نه گفتن ... خیلی سخته .. چون عواقبش میترسیم
عواقبی مثل ِ دلخور شدنه دیگران
مثل ِ این که دیگه روی ِ ما حساب نکنن
و اگه جایی بهشون نیاز داشتیم .. اونها هم ما رُ تنها بذارن
اما
اما نباید ترسید چون ...
اولا وقتی کاری درست باشه .. به مرور .. همه به درست بودنش ایمان میارن
و دوم این که یه وقتایی اصلا بد نیست که ما عواقب ِ کوچیک ِ یه کار رُ فدای ِ عواقب ِ بزرگ و جبران ناپذیر بکنیم
****************************************
متاسفانه این نه گفتن .. چندان با روحیه تعارف مسلک ِ ما سازگار نیست و باز متاسفانه خیلی از ما به خاطر ِ همین تعارفات دچار ِ گرفتاریهای ِ کوچیک و بزرگ ِ زیادی میشیم
گرفتاریهایی که گاهی تا مدتها زندگی رُ برای ِ ما تلخ میکنه
مطمئن باشید که با یه نه ِ ساده ... میشه جلوی ِ خیلی از این تلخیها رُ گرفت
*****************************************
فکر نکنین که عواقب ِ این عدم ِ توانایی در گفتنه نه .. فقط به مسایلی ساده و کوچیک ختم میشه .. شاید باور کردنی نباشه اما خیلی از اونهایی که همین حالا در گوشه ندامتگاهها هستن .. فقط به خاطر ِ نگفتنه یک نه .. برای ِ سالها گرفتار شدن
*****************************************
باور کنین که فرق ِ زیادی بین ِ نه گفتن و رعایته ادب و تربیت وجود داره
ما باید درک کنیم که گاهی نزدیکترین افراد ... مجبور به گفتنه نه به هم میشن و این هیچ ارتباطی به رابطه صمیمانه اونها نداره
که حقیقتا گاهی .. نگفتنه این نه ها ... اساس ِ خیلی از این رابطه ها رُ به نیستی میرسونه
***************************************
کاشکی
کاشکی ما باور میکردیم ... که گاهی نه گفتنه ما به دیگران .. احترام گذاشتنه به اونهاست
کاشکی- کاشکی ما باور میکردیم که نه گفتن .. درست به اندازه چشم گفتن .. مهم و در زندگی ضروریه
کاشکی- کاشکی ما باور میکردیم که برخلاف ِ تصور ِ خیلیها .. چشم گفتن .. همیشه هم نشانه وفاداری و فداکاری ِ در زندگی نیست
کاشکی کاشکی ما باور میکردیم که نه گفتن یعنی احترام به خود ِ ما به این که .. من هم در زندگی سهمی دارم
به سهم هامون برای ِ زندگی احترام بگذاریم
*******************************************
(حضرت امام رضا ع)
گاهی گذر از روزگار سخت میشود
آنقدر که تو ... برای این گذر
دستانت ... دلت و تمام وجودت
پناهی ... تکیه گاهی ... کسی را میطلبد
کسی که دل به او بسپاری
و دلآرام بگذری
از معرکه ای که به نام تو رقم خورده است
اینجا .. در سرزمین من ... پناه لحظه های سخت
کسی ست که در آسمان و زمین
او را به نام علی بن موسی رضا میشناسند
کسی که خود
به تمامی
دل به رضای خدا سپرده است
سلام بر تو ای مولای همیشه مهربان
***************************************
(حضرت مهدی عج)
اینجا نبودنه کسی
امتحان بزرگ مردم زمانه من شده است
اینجا نبودنه کسی
محک زندگیه مردم زمانه من شده است
اینجا
امید و آرزوی روزهای با کسی بودن
امتحان مردم زمانه من شده است
امتحانی که در آن
تنها
آنها که تا آخرین لحظه به آمدنه او امیدوار میمانند.... روی سپیدند
کاش در آن لحظه آخر
امیدمان به آمدن او
از دست نرود
که وعده خدا به آمدنه او حق است
******************************************
(خداحافظی)
برای ِ آخر حرفی نیست جز امید ِ این که به هر چه غیر خدا و رضای ِ اوست نه بگیم
تا قراری دوباره .. خداحافظ
*******************************************
- ۹۴/۰۶/۰۵