رادیو بدون شایعه

بایگانی

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

برنامه


آقا شما همین حالا کجایین؟؟

-         توی ِ شیرینی فروشی تشریف دارین برای ِ سفارش ِ شیرینی ؟

-         قرار ناهار تشریف ببرین مهمونی ؟

-         توی ِ ترافیکین و چشمتون به این ثانیه شمار ِ چراغ قرمز ِ ؟

-         دارین به قرار ِ خاستگاری ِ امشب فکر میکنین؟

-         جلوی ِ مغازه طلافروشی هستین و تشریف بردین خرید ِ عروسی؟

امروز .... همه جا خبر ِ شادی ِ

خبر ِ نقل و شیرینی

****************************************************

اگه شمام دوست دارین که دلتونو شرین کنین و قند ِ خنده روی ِ لبهاتون بشینه

مهمون ِ ما بشین به صرف ِ چای و شیرینی توی ِ یه جشن ِ بزرگ به اندازه همه مردم ِ ایران

جشن ِ میلاد ِ امام جود و کرم حضرت امام محمد تقی علیه السلام ، دردانه امام طوس، حضرت امام رضا علیه السلام

****************************************************

به شگون و مبارکی ِ این عید ِ بزرگ

به نام ِ خدا

و سلام

******************************************************

امروز انقدر برای ِ همه خوش یُمن و مبارکه

که خیلیا قرار .. مَدارای ِ مهمشونو گذاشتن ... واسه امروز

خیلیا امشب عروسی دعوتن

خیلیا قراره بله برون دارن

خیلیا قراره خاستگاریشونو امشب گذاشتن که تا به مبارکی ِ امشب جواب ِ بله رُ بگیرن

امروز .... از همون اول ِ صبح... قنادی ها شلوغ بوده

گل فروشیها رُ که نگو ..... تازه کلی ماشین عروسم جلوی ِ گل فروشیا ردیف شده بودن

عید ِ میلاد حضرت امام رضا ع  واسه همه ما یه جشن ِ دسته جمعی ِ

یه جشن که هممون توش هستیم

یه جشن پر از شادی و خیر و خوشی

که دست و دل ِ هیچ کس از عیدی خالی نمیمونه

******************************************************

این روزا که میشه شادی ِ ماها واقعی ِ

یه شادی که دلمونو گرم میکنه و قلبمون تاپ تاپ باهاش میزنه

این روزا واسه خیلی از ماها مبارک ِ

اونقدر که دوست داریم شادیهای ِ بزرگ و کوچیکمون توی ِ یه همچین اوقاتی رقم بخورن

*****************************************************

این روزا شلوغ ترین خونه ها .... خونه بابابزرگها و مامان بزرگهاست

خونه مادربزرگهایی که از صبح قیمه و قورمه شونو بار گذاشتن و عطر ِ خوب ِ غذاشون همه جار ُ پر کرده

خونه بابابزرگهایی که  خیلیاشون امروز هم مثلِ همه روزای ِ عید ... لای ِ قرآن پول گذاشتن و برای ِ تبرک به دختر و پشر و عروس و داماد و نوه ها میدن

خونه بابابزرگها و مامان بزرگهایی که هنوزم بهترین جا برای ِ گذروندنه یه روز ِ خوب عیدِ

اگه به محبت ِ خدا سایه پدر و مادراتون هنوز رویِ سرتونه

قدر ِ این روزا رُ بدونین

***************************************************

شادیهای واقعی

همشون یه علامت دارن

یه علامت که میتونیم از روش

عیار شادیهامونو بفهمیم

شادیهای واقعی

به دل مینشینن

و دل رو

آروم میکنن

آرامشی که تداعی یاد خداست

که شادی

اگر شادی باشد

رضایته خدا رو

با خودش داره

*********************************************

سبد زندگی ما ... هیچ وقت ... از شادی های کوچیک و بزرگ خالی نمیشه ....

پس ... اگه گاهی ... احساس کردیم  که ... رنگ شادی ... تو زندگیمون بی رنگ شده ..... باید... به یاد بیاریم ...که درک شادی... یه مهارته ... یه مهارت که تمرین می خواد ....

مثل تمرینه درک شادی های کوچیک ...

چون .... کسی که ... شادی های کوچیک ... خوشحالش نکنه .... هیچ وقت نمی تونه .... طعم شیرینه  شادی های بزرگ رو ... بچشه

*********************************************

شادی تنها حقیقته این عالمه که کوچیک و

بزرگیش اصلا مهم نیست

و فقط خود شادیه که مهمه

این اندازه های کوچیک و بزرگ معیارهاییه که

ما به شادیها میدیم

و گرنه شادی اصلا کوچیک و بزرگ نداره

*********************************************

میگن یه راهی هست که با اون میشه شادیها رو بزرگتر

کرد

راهی که توی شریک شدنه شادیها با دیگرانه

چون با این شریک شدن دیگه نه فقط یک دل

که دو  دل و گاهی حتی صدها و هزاران دل

توی یه شادی شریک میشن

*********************************************

خدا وقتی ما رو آفرید سهم دل ما رو

شادیهای بزرگ قرارداد

سهمی که برای هرکدوم از ما محفوظه

پس بیاین دلمونو با شادیهای کوچیک و سطحی

سرگرم نکنیم

*********************************************

دنیای ما

مثل یه سبده بزرگ میمونه که توش انواع و اقسام شادیها هست

فقط مساله اینجاست که هرکسی به اندازه دلش

میتونه از سبد دنیا شادی برداره

پس اگه دوست داریم که به شادیهای بزرگ برسیم

اندازه دلمونو بزرگ کنیم

*********************************************

یه قانون بزرگ و غیر قابل انکار...  توی  دنیا ...  وجود داره ...اونم اینه که ... هیچ کس نمیتونه ... همه شادیها و خوشیها رو... با هم ... د اشته باشه.

دلیلشم اینه که ...اندازه  دستها و دلهای ما ..  کوچیکه .... اون قدر کوچیک که  خیلی زود ... پر میشن.

پس ... اگه دوست داریم  که  توی زندگی هامون ...   شادی ها و خوبی های بیشتری رو تجربه کنیم ... باید ... اندازه دستها و دلها مونو بزرگتر کنیم ... اون قدر بزرگ ... که شادی های بی پایانه خدا ... توش جا بشه.

برای این بزرگ شدن ... فقط دو تا راه وجود  داره ...........

یکی این که ... قدردان خدا باشیم و شکر گذاره شادی های کوچیک و بزرگش ...

و دوم  این که ... هیچ چیز رو فقط  برای خودمون نخوایم ... و اگه  شادی و خوشبختی ای  هست ... برای همه آرزوش کنیم.

خدا این جوری بیشتر از همیشه ... بهمون نگاه میکنه

و زودتر از همیشه دلهامونو به شادی میرسونه

*********************************************

شادیها هرچی بزرگتر و عمیق تر میشن

بیشتر به دل میشینن و البته

سختتر هم به دست میان

مثل شادیه بزرگه امروز که بعد از بیست و نه قرار

به تولد رسیده یه شادیه واقعی

که به خدا میرسه

*********************************************

شادیهای کوچیک و بزرگه این دنیا

همه بهونه ان

یه بهونه برای درک یه شادیه بزرگ شادی ای که

از اون بزرگتر وجودنداره

و اون رسیدن به خدا و معرفت پیداکردن

نسبته به خداست که اگر اتفاق بیفته

تو سایه معرفته به خدا گلستان میشه این عالم

*********************************************

و برای ِ خداحافظی این که

امروز رُ نه فقط برای ِ خودمون که برای ِ همه عید کنیم

*******************************************************

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • رادیو بدون شایعه
  • ۰
  • ۰

برنامه

گروه فرهنگ و اندیشه رادیو ایران با عرض ِ تسلیت و تعزیت در سالروز شهادت ِ حضرت امام هادی علیه السلام مولای ِ مهربان ، میزبان ِ دل ِ سوگوار شماست.
دلی که امیدش قبول ِ این ارادت ِ ناچیز به آستان ِ کریمانه دهمین خورشید ِ پرفروغ ِ امامت ِ .
*****************************************************************

با عرض ِ سلام و ارادت و سپاس ِ از خدای ِ بزرگ برای ِ اعطای ِ لیاقت ِ عزاداری ِ برای ِ  حضرت امام هادی علیه السلام
با شما و در خدمت ِ شما هستیم
**************************************************************
برکت ِ کلام ِ ما امروز ، صحبت از وجود ِ بی نهایت ِ حضرت ِ امام هادی علیه السلام ِ
وجودی که ناگفته ها از او بسیار ِ و بهره ای کوچیک از معرفت ِ او تضمین کننده سعادت ِ دنیا و آخرت ِ ماست
 **************************************************************

حضرت امام هادی علیه السلام دریایی از خوبیها و روشنیهاست

نوری روشن که تنها شعاعی از اون میتونه زندگیهای ِ ما رُ از تاریکیها دور و برای ِ ابد از نور و روشنی سرشار کنه

************************************************************

امام هادی(ع) نمونه ای از انسان کامل و مجموعه سترگی از اخلاق اسلامی بود. «ابن شهر آشوب» در این باره می نویسد:

امام هادی(ع) خوش خوترین و راست گوترین مردم بود. کسی که او را از نزدیک می دید، خوش برخوردترین انسان ها را دیده بود و اگر آوازه اش را از دور می شنید، وصف کامل ترین فرد را شنیده بود. هرگاه در حضور او خاموش بودی، هیبت و شکوه وی تو را فرا می گرفت و هرگاه اراده گفتار می کردی، بزرگی و بزرگواری اش بر تو پرده در می انداخت. او از دودمان رسالت و امامت و میراث دار جانشینی و خلافت بود و شاخساری دل نواز از درخت پربرگ و بار نبوت و میوه سرسبد درخت رسالت .

********************************************

امام در تمام زمینه های فردی، اعم از ظاهری و اخلاقی، زبانزد همگان بود. «ابن صباغ مالکی» در این راستا مینویسد:

«فضیلت ابوالحسن، علی بن محمد الهادی(ع) بر زمین پرده گسترده و رشته هایش را به ستاره های آسمان پیوسته است. هیچ فضیلتی نیست که به او پایان نیابد و هیچ عظمتی نیست که تمام و کمال به او تعلق نگیرد. هیچ خصلت والایی بزرگ نمی نماید مگر آنکه گواه ارزش آن در وی آشکار است. او شایسته، برگزیده و بزرگوار است که در سرشت والا پسندیده شده است ... هر کار نیکی با وجود او رونق یافته. او از نظر شکوه، آرامش، پاکی و پاکیزگی بر اساس روش نبوی و خلق نیکوی علوی آراسته شده که هیچ فردی از آفریدگان خدا به سان او نیست و به او نمی رسد و امید رسیدن به او را هم ندارد.

*********************************************

ایجاد ارتباط عاشقانه با معبود و معشوق ازلی و عبادت فراوان، از ویژگی های برجسته امام هادی علیه السلام است. در این باره نوشته اند: «همواره ملازم مسجد بود و میلی نیز به دنیا نداشت. عبادتگری فقیه بود. شب ها را در عبادت به صبح می رساند بی آنکه لحظه ای روی از قبله برگرداند. با پشمینه ای بر تن و سجاده ای از حصیر زیر پا به نماز می ایستاد و شوق به عبادتش به شب تمام نمی شد. کمی می خوابید و دوباره برمی خاست و مشغول عبادت می شد. آرام زیر لب قرآن را زمزمه می کرد و با صوتی محزون آیاتش را می خواند و اشک می ریخت که هرکس صدای مناجات او را می شنید، می گریست. گاه بر روی ریگ ها و خاک ها می نشست. نیمه شب ها را مشغول استغفار می شد و شب ها را به شب زنده داری می گذراند. شبانگاه به سجده و رکوع می افتاد و با صدایی محزون و غمگین می گفت: خداوندا، این گناهکار پیش تو آمده و این نیازمند به تو روی آورده، خدایا، رنج او را در این راه بی پاداش مگذار! بر او رحمت آور و او را ببخش و از لغزش هایش درگذر»

*******************************************

از دیگر ویژگی های برجسته اخلاقی امام هادی(ع)، ساده زیستی و دوری از دنیا بود. در این زمینه نیز آمده است: «از دنیا چیزی در بساط زندگی نداشت. بنده ای وارسته از دنیا بود. در آن شبی که به خانه اش هجوم آوردند، او را تنها یافتند با پشمینه ای که همیشه بر تن داشت و خانه ای که در آن هیچ اسباب و اثاثیه چشم گیری دیده نمی شد. کف خانه اش خاک پوش بود و بر سجاده حصیری خود نشسته، کلاهی پشمین بر سر گذاشته و با پروردگارش مشغول نیایش بود.

************************************************

یکی از محورهای اساسی و از سترگ ترین پشتوانه های امامت، دانش امام است که بر اساس آن بشریت از کوره راه های نابودی رهایی می یابد. شخصیت علمی امام هادی(ع) از همان دوران کودکی و پیش از امامت ایشان شکل گرفته بود. مناظره های علمی، پاسخ گویی به شبهه های اعتقادی و تربیت شاگردان برجسته نمونه های برجسته ای از جایگاه والای علمی امام هادی(ع) است. او در همان کودکی مسائل پیچیده فقهی را که بسیاری از بزرگان و دانشمندان در حلّ آن فرو می ماندند، حل می کرد.

**********************************************

گفتار امام، شیرین و سرزنش ایشان تکان دهنده بود. به گونه ای که آموزگارش در کودکی شیفته سخنوری او گردید. آن گاه که لب به سخن می گشود، روح شنونده اش را تازگی می بخشید و چون او را عتاب می کرد، کلامش چون شمشیری آتشین از جمله های نغز، پیکره دشمنش را شرحه شرحه می کرد.

آن گاه که متوکل برای عشرت طلبی خود از او می خواهد شعری بخواند تا بزم خود را با آن کامل کند، لب به سخن می گشاید، چند بیت می خواند و آن چنان آتشی از ترس در وجود او می اندازد که بزم و عیش اش را تباه می سازد و جهان را پیش چشمان شب پرست دشمن تیره و تار می کند.

 امام می سراید:

ـ بر بلندای کوهسارها شب را به صبح آوردند، در حالی که مردان نیرومند از آنان نگهبانی می کردند، ولی کوه های بلند هم به آنان کمکی نکرد.

ـ سرانجام پس از دوران شکوه و عزت از جایگاه های خویش به زیر کشیده شده و در گودال های قبر افتادند و در چه جای بد و ناپسندی منزل گرفتند.

ـ پس از آن که به خاک سپرده شدند و فریادگری فریاد برآورد: کجاست آن دستبندها، تاج ها و زیور آلات و آن لباس های فاخرتان؟

ـ کجاست آن چهره های ناز پرورده و پرده نشین تان؟

ـ قبرهاشان به جای آنها ندا در می دهد: بر آن چهره های ناز پرورده اکنون کرم ها می خزند.

ـ چه بسیار خوردند و آشامیدند، ولی اکنون پس از آن همه شکم بارگی ها، خود، خوراک کرم ها می شوند.

با خواندن این شعر، مستی از سر متوکل پریدو از ترس فریاد می کشید. حاضران می گریستند و متوکل، سخت حیران و وحشت زده بود او آن قدر گریست که دستور داد بزم بر هم خورده را برچینند.

*********************************************

امام هادی علیه السلام بسیار مهربان بودند و همواره در رفع مشکلات اطرافیان تلاش می کرد و حتی گاه خودرا به مشقّت می انداخت. آن هم در دورانی که شدت سخت گیری های حکومت بر شیعیان به اوج خود رسیده بود. «محمد بن علی» از «زید بن علی» روایت می کند: «من به سختی بیمار شدم و شبانه، پزشکی برای درمان من آوردند. او نیز دارویی برایم تجویز کرد. فردای آن روز هر چه گشتند، نتوانستند آن دارو را بیابند. پزشک دوباره برای مداوای من آمد و دید حالم وخیم تر شده است، ولی چون دید دارو را به دست نیاورده ام، ناامیدانه از خانه ام بیرون رفت.

اندکی بعد فرستاده امام هادی(ع) به خانه ام آمد. او کیسه ای در دست داشت که همان دارو در آن بود. آن را به من داد و گفت:

ابوالحسن به تو سلام رساند و این دارو را به من داد تا برایت بیاورم. او فرمود: آن را چند روز بخور تا حالت بهبود یابد.

دارو را از دست او گرفتم و خوردم و چندی بعد به کلی بهبود یافتم.

******************************************

امام، به مردم به ویژه دانشمندان و اهل علم احترام فراوان می گذاشت. در تاریخ آمده است: روزی امام در مجلسی نشسته بودند و جمعی از بنی هاشم، علویان و دیگر مردم نیز در آن مجلس حضور داشتند که دانشمندی از شیعیان وارد شد. او در مناظره ای اعتقادی و کلامی، تعدادی از دشمنان اهل بیت را مجاب ساخته بود. به محض ورود این شخص به مجلس، امام از جای خود برخاست و به

نشانه احترام به سویش رفت و او را نزد خود در بالای مجلس نشانید و با او مشغول صحبت شد. برخی از حاضران از این رفتار امام ناراحت شده و اعتراض کردند. امام در پاسخ آنان فرمود: اگر با قرآن داوری کنم، راضی می شوید؟ گفتند: آری. امام تلاوت فرمود: ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که به شما گفته شد: در مجلس جا برای دیگران باز نمایید، باز کنید. تا خداوند رحمتش را برایتان گسترده سازد. و نیز فرموده است: (آیا کسانی که دانشمند هستند با آنان که نیستند برابرند؟)( خداوند مؤمن دانشمند را بر مؤمن غیر دانشمند مقدم داشته، همچنان که مؤمن را بر غیر مؤمن برتری داده است. آیا به راستی آنکه می داند و آنکه نمی داند، مساوی است؟ پس چرا انکار و اعتراض می کنید؟ خدا به این مؤمن دانشمند برتری داده است. شرف مرد به دانش اوست، نه به نسب و خویشاوندی اش. او نیز با دلایلی محکم که خدا به او آموخته، دشمنان ما را شکست داده است.

********************************************

بخشندگی با خون و گوشت اهل بیت: آمیخته بود. آنان همواره با بخشش های خود، دیگران را به شگفتی وا می داشتند. گاه آن قدر می بخشیدند که رفتارشان در شمار معجزه به شمار می آمد، تا آنجا که در این مقام در توصیف حضرت هادی(ع) می گفتند: «انفاق امام هادی(ع) به قدری بود که جز پادشاهان کسی توانایی انجام آن را نداشت و مقدار بخشش های ایشان تا آن زمان از کسی دیده نشده بود و در جغرافیای اندیشه ها نمی گنجید. اسحاق جلاب می گوید: «برای ابوالحسن(ع) گوسفندان بسیاری خریدم. سپس مرا خواست و از منزلش مرا به جایی برد که بلد نبودم و فرمود تا تمامی این گوسفندان را میان افرادی که خود دستور داده بود، پخش کنم. بی آنکه دیگران متوجه شوند، آنان را از نسیم بخشندگی خود می نواخت و مورد تفقد قرار می داد. گوسفندانی را می خرید، با دست خود ذبح و بین نیازمندان توزیع می کرد. گاه نیز در حد توان خود و به همان اندازه ای که شخص در خواست کرده بود، به آنان بخشش می کرد.

*********************************************

 

 

  • رادیو بدون شایعه
  • ۰
  • ۰

گروه فرهنگ و اندیشه رادیو ایران تقدیم میکند.

******************************************

به افق آفتاب

*******************************************

به نام ِ خدایی که علیم ِ

و به همه گفته ها و ناگفته ها

و دیده ها و نادیده ها آگاهه

*******************************************

همراه ما باشین در قراری دوباره از به افق آفتاب

***********************************

میگن کسی که سلام میکنه ..... محال ِ خدا رُ یادش بره چون سلام اسم ِ خداست

پس سلام

*********************************

میگن کسی که سلام میکنه ..... حتما آدم ِ با محبتی ِ چون سلام ِ بدون ِ محبت نمیشه

میگن کسی که سلام میکنه ..... اهل ِ قهر و کینه نیست چون سلام اولین واژه آشتی ِ

میگن کسی که سلام میکنه ..... میدونه که لبخند ِ خدا رُ میخره

میگن کسی که سلام میکنه ..... خدا یه جور ِ دیگه ای بهش نگاه میکنه چون سلام راز ِ نزدیکی ِ دلهاست

پس سلام

**************************************

میگن یکی از راه های ِ رسیدنه به آرامش اینه که تکلیف ِ خودتونو با چیزایی که اذیتت میکنه معلوم کنی

*************************************

نمیدونم شما هم مثل ِ من گاهی از دست ِ بقیه دلخور میشین یا نه

*************************************

بخصوص از دست ِ اونایی که ازشون توقع داشتین و خلاف ِ اون چیزی که شما فکر میکردین عمل کردن

*************************************

بخصوص از دست ِ اونایی که انتظار داشتین واستون قدمی بردارن اما اونا به روی ِ خودشون نیاوردن

*************************************

شایداگه قصه به همین جا ختم میشد خیلی مهم نبود .. چون بخش درداورش اینجاست که همینایی که حاضر نیستن برات یه قدم بردارن

نوبت ِ خودشون که میشه انتظار دارن ... زمین و زمان ُ واسشون به هم بریزی

*************************************

کسایی که انگار از بقیه طلبکارن .... سر ِ چی .... خدا میدونه

*************************************

اصلا کی گفته که ما باید از همدیگه انتظار داشته باشیم

*************************************

کی گفته که باید از هم متوقع باشیم

*************************************

چرا ما باید همیشه منتظر باشیم که یه قسمتی از کارمونو بقیه انجام بدن

*************************************

یه قسمتی که اگه نشد ... هی حرص و جوش بخوریم و خودمونو داغون کنیم

****************************************

من میگم ماها باید یه جوری باشیم که از هیچ کس هیچ انتظاری نداشته باشیم

اینجوری اگه کسی واسمون قدمی هم برداره خوشحالمون کرده

البته این مساله کاملا متفاوت از وظایفی که هر کدممون روی ِ دوشمونه

وظایفی که انجام دادنش نه انتظار ِ و نه توقع

****************************************

چرا از همسایه تون توقع دارین که مثل ِ شما هر از گاهی باغچه رُ آب ده؟؟؟

*************************************

چرا از همکارتون توقع دارین که مثل ِ شما وقتی عجله دارین .. کاراتونو انجام بده؟؟؟

**********************************

چرا از عروستون توقع دارین که مثل ِ دخترتون باشه؟؟؟

************************************

چرا از فامیلاتون انتظار دارین که توی ِ همه مهمونیا شما رُ دعوت کنن؟؟

*************************************

چرا از مدیر مدرسه بچه تون انتظار دارین که حواسش فقط به بچه شما باشه؟؟؟

***************************************

چرا از همه انتظار دارین که به میل ِ شما باشن و شما خودتون یک قدم هم برندارین؟؟؟

****************************************

اینجوری که نمیشه که؟؟؟

اصلا حد و اندازه این انتظارها کجاست؟؟

انتظار داشتنه خوبه یا بد ؟؟؟

به نظر ِ شما دل ِ کیا آروم تره .... اونایی که از بقیه توقع و انتظار دارن یا اونایی که دستشون به زانوی ِ خودشونه و گفتن یا علی

شماره تماس:

شماره پیامک:

*****************************************

میدونین من فکر میکنم آدم وقتی از دیگران انتظار و توقعی داره تکلیفش با خودش معلوم نیست .... همش معطل ِ که ببینه بقیه چی کار میکنن

و اون بقیه هم ممکنه هیچ وقت حواسشون به توقع و انتظار ِ آدم نباشه  اینجوری .. یهو به خودت میای و میبینی که عمرت توی ِ توقع داشتن ِ از دیگران گذشته و یه هیچی هم نرسیدی

عمری که میتونستی توش .... روی ِ پای ِ خودت وایسی و با زحمت ِ بیشتر کاری رُ که میخوای انجام بدی

من خیلی میونه ای با توقع داشتنه از دیگران ندارم چون معمولا به اون چیزی که میخوام نمیرسم

و این خیالمو آشفته میکنه

*******************************************

اگه بخوایم دقیق بشیم که چرا آدما از همدیگه توقع پیدا میکنن و چرا گاهی به این توقع ها و انتظارها بی تفاوتن باید بگیم ...

ماها به چند دلیل از هم متوقع میشیم

یکی بخاطر ِ این که خودخواهیم و دوست داریم که همه در اختیارمون باشن

دوم بخاطر ِ این که شاید توی ِ انجام ِ یه کاری ... کمی ضعیفیم و دوست داریم که بقیه کمکمون باشن

سوم بخاطر ِ این که تنبلیم  بدمون نمیاد که کارامونو به بقیه حواله کنیم و ازشون توقع داشته باشیم که تمام و کمال انجامش بدن

این وسط جوابایی که اتفاق میافته ... خیلی دور از ذهن نیست

دیگران معمولا انقدر وقت ندارن که بخوان صرف ما کنن پس نمیتونن توقع ِ ما از خودشونو جواب بدن

دوم این که میتونن اما انقدر تنگ نظرن که نمیخوان واسه کسی قدمی بردارن

و سوم این که دلشون میخواد کمکمون کنن اما شرایط اونجوری که باید فراهم نمیشه

با این همه اما و اگر بهتر نیست به جای ِ توقع داشتنه از دیگران  روی ِ پای ِ خودش وایسه

*****************************************

البته حساب ِ یه نکته مهمی رُ باید جدا کرد اونم این که ماها در قبال ِ بعضیا یه وظایفی داریم که اصلا نمیشه اسمش ُ انتظار و توقع گذاشت

مثل ِ انتظار ِ پدر و مادرمون از ما که گاهی یادشون کنیم

مثل ِ انتظار ِ همسرمون از ما که براش وقت بذاریم

مثل ِ انتظار ِ دیگران از ما که اگه کاری رُ قبول کردیم بی کم و کاست انجامش بدیم

مثل ِ انتظار ِ ما از خودمون که خوب باشیم

و مثل ِ انتظار ِ خدا از ما که جوری بندگی کنیم که رضایتش همیشه همراهمون باشه

اینایی که گفتم نه توقع ِ نه انتظار.... وظیفه اس

 

*****************************************

میدونین چند تا از این کدورتها و دلخوریها و مشکلات ِ  مثلا لاینحل ، نتیجه همین توقع ها و انتظارات ِ بی جاست

مثلا ... مادر ِ حاضر نیست واسه بچه اش وقت بذاره .. اون وقت انتظار داره که پرستار ِ بچه جای ِ خالیش ُ برای ِ بچه اش پر کنه

 

پدر ِ همه وقت ِ شبانه روزش دنبال ِ کار و پول ِ اون وقت بهش برمیخوره از این که بچه اش واسه این که باهاش بیاد مهمونی ازش پول میخواد

 

کاسب ِ ... حواسش به ترازو و معامله اش نیست اون وقت انتظار داره که بچه اش دستش کج نشه

 

پدر ِ سیگار ُ با سیگار روشن میکنه اون وقت انتظار داره که بچه اش معتاد نشه

 

مادر ِ هر روز دنبال ِ یه مدل ِ جدید ِ لوازم ِ خونه اس .. اون وقت انتظار داره که دخترش توی ِ خرید ِ جاهاز هوای ِ جیب ِ باباش ُ داشته باشه

 

هر روز صدای ِ دعوا و کتک کاری از خونه شون بلنده اون وقت انتظار دارن که بچه شون تو خیابون با مردم دست به یقه نشه

************************************************

واقعا یه وقتایی ماها حواسمون به کارامون نیست

یعنی چی که فکر میکنیم هر توقعی که از دیگران داریم باید دست به سینه انجامش بدن

یعنی چی که همیشه فقط این ماییم که باید از دیگران انتظار داشته باشیم

یعنی چی که یادمون میره که انتظار و توقع داشتنه از دیگران کم کم مغرورمون میکنه

یعنی چی که واسه انتظاراتمون خط کش نداریم و هیچ حد و اندازه ای براش قائل نیستیم

یعنی چی که حاضریم روزای ِ عمرمونو با متوقع بودن بگذرونیم و خودمون یه قدم هم بر نداریم

یعنی چی که یادمون میره که برای ِ داشتنه یه زندگی ِ خوب خدا هر چی که لازم بوده رُ بهمون داده و نیازی به توقع ِ  از دیگران نیست

*********************************************

یه مساله سختی که وجود داره

انتظارهای ِ نابجاست

اتفاقی که با عرض ِ تاسف کم نیست و جمع ِ گرم ِ خیلی از ماها رُ سرد کرده

من واقعا نمیدونم بعضی از ماها چطور از پدر و مادری که همه توانش ُ برایِ زندگی گذاشته بازهم توقع ِ بیشتر و بیشتر داریم

من واقعا نمیدونم که پدر و مادری که برای ِ بچه هاشون هیچ وقتی نذاشتن چطور میتونن از اونها انتظارِ خوب و سالم بودن رُ داشته باشن

من واقعا نمیدونم چطور بعضی از ما از همسری که تمام ِ وقت ِ روزش به کار و تلاش گذسته انتظار ِ پول و درآمد ِ بیشتر داریم

من واقعا نمیدونم چطور بعضی از ما با وجود ِ همسرانی سازگار .. بازهم ساز ِ مخالف میزنیم

من واقعا نمیدونم که چطور بعضی از ماها دونسته و ندونسته با انتظارها و توقعاتِ با نابجا جمع ِ ساده و صمیمی ِ خونواده هامونو سخت و تلخ و غیر ِ قابل ِ تحمل میکنیم

خواهش میکنم کمی واقعی تر از هم متوقع باشیم و هوای ِ همدیگه رُ بیش از اینها داشته باشیم

***********************************************

(مناجات)

خدایا.....

به تو روی آوردم چون یگانه معبود عالمی از خود مرانم من بی تو هیچم و با نام تو همه چیــز، دست نیاز به سوی تو آورده‌ام تومهربانی و دست گیــرنده مستمنــدان لطف و کرمـت را از من دریــغ مدار ، از عالمت حیــرانم و در خـــود سرگردان باحالتی پریشان به درگاهت نالانم و از دیده گریان و همه جا به سوی تو روان تو کریمی و بزرگوار رحیمی و بخشاینده روح روان ، از بندگان ناآگاهت در گذر و روح آنان را به سعادت راهنمایی فرما و هر آنچه از عالم کبریایی خواهی بر جسم عنایت فرما چون هر دردی که از سوی تو رسـد رحمت است وتحمّل آن را دارم .

خدایا به عظمت تو سر تعظیـــم فرود می آورم و از تو میخــواهم که مرا جــزو بندگان مقرّب درگاه خویش منظور فرمایی.

و از روی لطف و کرمت ارواح پاک را برای هــدایت بر من نازل فرمایی تا رستــگار شوم ،  تو بزرگی و سزاوار ستایش و تکریم.

********************************************************** 

 

 

  • رادیو بدون شایعه